در دل یک شب تابستانی، وقتی هوا با نسیم خنک و آرامی نوازش میشد، لیلا تصمیم گرفت که از عطر جدیدی که مدتها دلش میخواست تهیه کند، استفاده کند. آن شب یک مهمانی دوستانه در باغی بزرگ برپا بود و او میخواست با حضوری متفاوت خاطرهای فراموشنشدنی ایجاد کند. همین که قدم به باغ گذاشت، نوای آرام و دلنشینی از موسیقی در فضا پیچیده بود و نور ملایمی که از فانوسها ساتع میشد، همه چیز را به حالت جادویی درآورده بود.
لیلا عطر آی لاو اکستسی دزینتارز را روی مچ دست خود اسپری کرد و بوی وانیل گرم و آرامشبخش، مانند آغوشی مهربان، او را در بر گرفت. این رایحه زود به مشام همه دوستانش رسید و یکی از آنها گفت: چه عطری استفاده کردی که اینقدر بوی دلنشین و خاصی داره؟ لبخند بر لبان لیلا نشست و به آرامی گفت: این عطر آی لاو اکستسی دزینتارز هست.
رایحههای پودری و گلدار این عطر باعث میشد که هر کس در کنارش بایستد، لحظاتی به دنیای خیالی و پر از آرامش سفر کند. با هر بار استشمام، دلنشینی و لطافت بادام و مشک نیز به آن افزوده میشد و حس خوشایندی در ذهن همه به جای میگذاشت.
شب همچنان در حال گذر بود و لیلا با هر قدمی که برمیداشت، با خود بوی شگفتانگیز عطر آی لاو اکستسی دزینتارز را به همراه میبرد. همه مشتاق بودند تا راز این عطر و حس شیرین و دلانگیزش را بدانند. راز این رایحه، همچنان باقی ماند تا از مهمانی به مهمانی دیگر بپیچد و هر جا که لیلا میرفت، ردپایی خوشبو و به یاد ماندنی از خود بر جای بگذارد.
عالی
خوب
معمولی
بد
افتضاح
دارمش
قبلاً داشتمش
میخوامش
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب
خیلی ضعیف
ضعیف
متوسط
قوی
خیلی قوی
ضعیف
متوسط
قوی
بسیار قوی