ناموجود
در یک شب آرام بهاری، نرگس در حال آماده شدن برای مراسم عروسی بهترین دوستش بود. او تصمیم گرفت از عطر خاصی به نام عطر آیساروز اولریک دو وارنس استفاده کند که همیشه حس خوبی به او میداد. این عطر با نتهای آغازین پر از شادابی و نشاط مرکب از رایحههای آبی و هلو به او انرژی تازهای میبخشید.
وقتی نرگس به مقصد رسید و از ماشین پیاده شد، شکوفههای گل رز ترکی که در ساختار میانی این عطر جا داشتند، حضور خودشان را نشان دادند و با رایحه عسل و گلهای لطیف دیگر ترکیب شدند. این رایحه مطبوع، حس شادی و آرامش را در دل نرگس جاری کرد و او را پر از اعتماد به نفس نمود.
در میان مهمانان مراسم، بسیاری به نرگس نزدیک شدند و از بوی خاص و دلنشین عطرش پرسیدند. او با لبخند پاسخ داد که این رایحه از عطر آیساروز اولریک دو وارنس میآید. وقتی نسیم خنک شامگاهی از میان جمعیت میگذشت، رایحه مشک که در نتهای پایانی این عطر لطیف جای داشت، به محیط اطراف جذابیتی جادویی میداد.
در پایان شب، نرگس در حالی که خاطراتی خوش از این مراسم را با خود میبرد، متوجه شد که عطر آیساروز اولریک دو وارنس نهتنها همراهی مطمئن برای او در این شب خاص بوده، بلکه با بوی منحصر به فردش در خاطر همه جاودانه شده است. این عطر، چون داستانی عاشقانه، با هر لحظه بیشتر و بیشتر در دل او جا گرفت. شب به پایان رسید، اما جذابیت این عطر همچنان ادامه داشت و هر بار که از آن استفاده میکرد، لحظات این شب را زنده میکرد.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب