در دل شهر قدیمی پاریس، زنی به نام الیزابت در یک روز بهاری قدم میزد. نسیم ملایم و عطر گلهای تازه شور و حالی خاص به او بخشیده بود. الیزابت عاشق داستانهای قدیمی بود و همیشه برای یافتن رایحههای خاص گشت و گذار میکرد.
یک روز، در یک مغازه کوچک و دنج قدیمی، بویی متفاوت او را به خود جلب کرد. مغازهدار لبخندی زد و از الیزابت خواست تا این عطر خاص را امتحان کند. عطر با نام عطر ژان ناته رولون شناخته میشد. الیزابت بطری زیبا را در دست گرفت و تجربهای تازه از نتهای لیمو و ترنج را احساس کرد. عطر ژان ناته رولون با لطافت و طراوتی خاص شروع میشد و به آرامی به دنیای گلهای معطر مانند رز، یاس و شمعدانی وارد میشد.
الیزابت از عمق رایحهی چوبی پایه این عطر که با مشک، چوب صندل و لوبیای تونکا آمیخته بود، لذت برد. او متوجه شد که این عطر نخستین بار در سال ۱۹۳۵ معرفی شده و با گذشت زمان همچنان محبوبیت خود را حفظ کرده است. عطر ژان ناته رولون، او را به گذشتههای دور و حال خاطرهانگیز برد.
در مسیر بازگشت به خانه، الیزابت همچنان با موهبت این عطر فکر میکرد. هر بار که این عطر را استفاده میکرد، حس شیرینی از خاطرات خوش گذشته در ذهنش زنده میشد. او دیگر نمیتوانست از این عطر دل بکند. بدین ترتیب، این عطر تبدیل به همدم همیشگی الیزابت شد. هرگز عطری به این اندازه قدرت نداشت که این چنین روح او را نوازش کند و دنیای اطرافش را به محلی از زیبایی و خاطره تبدیل نماید.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب