در یک روز بهاری آرام، نسیم ملایمی در باغ گلهای نرگس پیچیده بود. دخترکی به نام سارا در این باغ زیبا زندگی میکرد. بوی نرگسهای زرد رنگ که در هوا پراکنده بود، ایدهای را در ذهن او درخشاند. او همیشه به دنبال یافتن عطری بود که بتواند این عطر دلنشین را با خودش به هر جا که میرود، ببرد.
یک روز، حین گشت و گذار در مغازهای قدیمی، سارا با عطر جونکیل ریفلکشن مواجه شد. نام این عطر در بین سایر عطرها، چون گوهری درخشان به چشم میآمد. این عطر از برند مشهور ریفلکشن بود و توناژ گُلی و زرد رنگی داشت که او را به یاد باغ خود میانداخت. او با هیجان و شوق فراوان، یک بار عطر را روی مچ دستش اسپری کرد. بلافاصله فضای اطراف او از رایحه گرم و دلانگیز نرگس پر شد.
عطر جونکیل ریفلکشن با رایحههای گلی و آروماتیک خود، شادابی و طراوت باغ بهاری را با خود به ارمغان میآورد. احساس میکرد در میان گلها ایستاده است و نسیم ملایم صورتش را نوازش میکرد. پیوندی جادویی میان گلهای زرد و رایحههای سبز و پودری ایجاد شده بود. هر بار که از جونکیل ریفلکشن استفاده میکرد، خاطره گشت و گذارهای آرام بهاری دوباره زنده میشد.
این عطر، نتیجهی هنر بینظیر عطرساز معروف، یوگین فرسانوف است که توانسته حس شاعرانه و ملایمت طبیعت را در یک شیشه جای دهد. سارا اکنون هر روز با نشانهای از رؤیای باغ نرگس خود، روزهایش را زیباتر و به رایحهای منحصر به فرد مزین میکند. جونکیل ریفلکشن برای او، نه تنها یک عطر، بلکه یک سفر همیشگی به یادمانهای شیرین بهاریاش بود.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب