ناموجود
ساعت هشت صبح است. مه صبحگاهی به آرامی از میان درختان میدان شهر عبور میکند. صدای زمزمهی آب فواره به گوش میرسد. نرگس، زنی با تحسین، به پاییز طلایی نگاه میکند و نفس عمیقی میکشد. بوی تازه و خنک عطر کایاک او دو ناتورا با هر بار نفس کشیدنش او را فرا میگیرد.
این عطر، رایحهای از زندگی است. نرگس این عطر را در روزی خاص برای نخستین بار کشف کرد، زمانی که در فروشگاه نزدیکی خانهاش در بخش عطرها قدم میزد. وقتی درب شیشهای عطر را باز کرد، رایحهی مرکباتی که از برگاموت و لیمو فوران میکرد، او را مجذوب خود نمود. احساس شادی و انرژی در وجودش شعلهور شد.
نرگس در یکی از روزهای پاییزی، این عطر را بر خود زد و به پارک محلهاش رفت. بوی آب و گل نیلوفر که بخش میانی عطر را تشکیل میداد، او را به یاد دریاچه کوچک پارک انداخت. نسیمی ملایم عبور میکرد و عطر گل یاس در هوا پیچید. او آن روز، در عطر کایاک او دو ناتورا، تصویری از آرامش و زیبایی را پیدا کرد.
با گذشت زمان، رایحههای مشک، سدر و عنبر خودنمایی کردند. آنها احساسی گرم و دلنشین به نرگس بخشیدند. او میدانست که این عطر با طراحی استادانه ورونیکا کاتو، از ناتورا استثنایی خواهد ماند.
رزهای ظریف و رایحههای مُشکی، مانندی رنگینکمانی از تجربیات خوشایند بودند. نرگس حالا در هر گذر از کنار فواره و صدای آرام آب، بخشی از این بوی جادویی را با خود میبرد.
عطر کایاک او دو ناتورا به نرگس یادآور شد که هر لحظه میتواند به مانند پاییز، پر از رنگ و پیچیدگی باشد. او با لبخندی که بیاختیار بر لبانش نشسته بود، عطر را به عنوان بخشی از زندگی روزانهاش پذیرفت، چون میدانست که این رایحه همیشه همراه او خواهد بود.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب