در یکی از شبهای خنک پیش بهار، جاوید در جستجوی روزنهای از آرامش در میان شلوغی زندگی روزمره، به عطرفروشی محلهاش رفت. قصد داشت چیزی پیدا کند که نه تنها برای خودش، بلکه همسرش نیز جذاب باشد. با ورود به فروشگاه، چشمانش به سوی قفسهای خیره شد که عطرهای برندی معتبر بر آن چیده شده بود. نامی آشنا بر روی یکی از شیشهها درخشید: عطر خاشابی لتافا پرفیومز.
جاوید با کنجکاوی شیشه زیبا را برداشت. ترکیبات اولیه این عطر از لیمو و ترنج خبر از شروعی تازه میداد. او به یاد صبحهای دلانگیز بهاری افتاد، وقتی که نور آفتاب تازه گونههای شهر را میبوسد. این ترکیب مرکباتی خاطرهای از همان لحظات را در ذهنش زنده کرد.
بو کشیدنش را ادامه داد و به قلب این عطر، رایحه گلهای سفید، یاسمن و نرگس، پی برد. این بوی خوش آیند جاوید را به لحظاتی خوشبوی از باغهای پر از گل در خاطراتش برد. انگار که نسیمی گرم و دلپذیر از میان کوچهباغها گذر میکند.
و اما نتهای دلپذیر انتهایی، ترکیبی از عطرهای چوبی و مشک بودند. این رایحهها جاوید را به یاد قدم زدن در جنگلی مهآلود و مرموز انداخت. آرامش و پایداری این عطر به سرعت جاوید را مسحور خود کرد.
جاوید تردیدی نداشت که عطر خاشابی لتافا پرفیومز، نه تنها برای او بلکه برای همسرش نیز تجربهای تازه و لذتبخش خواهد بود. خریدی که نه تنها عطر، بلکه خاطرهای از لحظات شاد و آرام را برایش به ارمغان خواهد آورد. در نهایت، او با لبخندی گرم و دلی شاد به خانه بازگشت، با امید به اینکه بوی این عطر، روزهایشان را روشنتر کند.
عالی
خوب
معمولی
بد
افتضاح
دارمش
قبلاً داشتمش
میخوامش
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب
خیلی ضعیف
ضعیف
متوسط
قوی
خیلی قوی
ضعیف
متوسط
قوی
بسیار قوی