ناموجود
روزی روزگاری در دل یکی از شهرهای زیبا و تاریخی اروپا، مردی به نام لوکاس زندگی میکرد. او شغلی خاص و جذاب داشت. لوکاس در کارگاه کوچکی کار میکرد که عطرهای منحصربهفردی میساخت. او همیشه به دنبال بهترین ترکیبات بود تا عطری خلق کند که همگان را مسحور کند.
یک روز، دوست قدیمی لوکاس از سفر خود بازگشت. او به لوکاس گفت که در سفرش به یک عطر شگفتانگیز برخورد کرده است؛ عطری به نام عطر کونیگ لودویگ پارفیومری بروکنر. لوکاس بلافاصله متوجه شد که این عطر باید چیزی فراتر از عطرهای معمولی باشد.
فردای آن روز، لوکاس تصمیم گرفت به فروشگاهی برود که این عطر را به فروش میرساند. در همان لحظهای که بطری را باز کرد، رایحهای مرکباتی از پرتقال ماندارین و لیمو فضای اطرافش را پر کرد. این اولین برخورد او با عطر کونیگ لودویگ پارفیومری بروکنر بود. در ادامه، رایحههای چایپر مردانه و چوبی با نتهای پایه چوب صندل و سدر او را تحت تأثیر قرار دادند. ترکیب لطیف گلهای یاسمین و زنبق نیز لطافتی ویژه به این عطر بخشیده بود.
لوکاس از این تجربه بینظیر به شگفت آمده بود. او با خود فکر کرد که چگونه این عطر توانسته است تاریخ و فرهنگ را درون خود جای دهد و همزمان با رایحهای مدرن ترکیب شود. عطر کونیگ لودویگ پارفیومری بروکنر نه تنها یک عطر بود، بلکه داستانی از ظرافت و کلاسیک بود که در آن هر نت بهدقت انتخاب شده بود.
از آن روز به بعد، لوکاس این عطر را به عنوان یادبودی از دوستی و زیباییهای هر لحظه زندگی با خود داشت. هر بار که این عطر را استفاده میکرد، احساسی از شادابی و اعتماد به نفس در وجودش زنده میشد. عمیقتر از هر واژهای، این عطر برای او معنای معنوی خاصی پیدا کرده بود، همانند دوستی که همیشه در کنارش حضور داشت.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب