ناموجود
در یکی از خیابانهای شلوغ و پرسر و صدای شهر، زنی به نام لیلا صبح زود از خانه بیرون آمد. نور خورشید به آرامی از پشت ساختمانها به کوچه میتابید و شهر آرام آرام چشمهایش را باز میکرد. لیلا به سمت ایستگاه اتوبوس میرفت، اما امروز حال و هوای متفاوتی داشت. از زمانی که عطر لا فیل د لِ ایر کورج را خرید، روزهای کاریاش حس و حال دیگری پیدا کرده بود.
عطر لا فیل د لِ ایر کورج با رایحه گلی خود تازهترین انتخاب لیلا بود. او از لحظهای که این عطر را روی پوستش اسپری کرد، احساس کرد که در میان باغی پر از گلهای سفید قدم میزند. نتهای ابتدایی نرولی و ترنج مانند نغمهای از بهار بودند که هر روز صبح لبخند را به لبهایش میآوردند.
در مسیر اتوبوس، لیلا به یاد روز اولی افتاد که این عطر را از فروشگاه انتخاب کرد. او در میان دهها برند دیگر مردد بود، اما چیزی در نام کورج او را به سوی این شیشه ساده و شفاف کشاند. نت میانی بهار نارنج و نئوبرن همان چیزی بود که قلب او را فتح کرد.
با ورود به اتوبوس، لیلا متوجه نگاههای ستایشآمیز مسافران شد. عطر لا فیل د لِ ایر کورج با رایحه پایه مشک و سدر جادویی غیرقابل توصیف به او بخشیده بود. هر روز با همین عطر در دفتر حاضر میشد و همکارانش همیشه دربارهی اینکه او چه عطری استفاده میکند پرسوجو میکردند.
لیلا دریافته بود که این عطر تنها یک انتخاب نیست؛ بلکه بخشی از شخصیت او شده که هر روز را با آرامش و اعتماد به نفس بیشتری آغاز میکند. از آن لحظه به بعد، عطر لا فیل د لِ ایر کورج همانند امضایی نامرئی در زندگی او بود که هر بار با هر استشمام، او را به دنیایی از احساسات نو دعوت میکرد. او فهمید که بوی خوش، نه تنها ظاهری بلکه روح آدمی را نیز دلنشینتر میکند.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب