ناموجود
در یک غروب رؤیایی، مریم در خیابانهای پرشور پاریس قدم میزد. همانطور که از کنار مغازههای کوچک و شیک عبور میکرد، بویی دلنشین به مشامش رسید. این عطر خاص و پیچیده او را وسوسه کرد که توقف کند. وقتی وارد فروشگاه شد، چشمانش به شیشهای زیبا افتاد که به نظر میرسید اهریمنی از جنس رویاهای زنان است. نام آن، عطر لا پتیت فلور سکرِت پاریس الیزه، با حروف طلایی بر روی شیشه نوشته شده بود.
مریم وقتی درپوش شیشه را برداشت و عطر را بر روی پوست خود آزمایش کرد، حس کرد که در دنیایی دیگر است. آغاز عطر با نتهای پر انرژی ماندارین و یاس آبی، به همراه گل زنجبیل او را محصور کرد. احساسی از تازگی و شور به او القا شد. یک عطر زنانه که تمامی حسهای او را برانگیخت.
در میان راه، نتهای میانی نمک و وانیل، گرمای آرامشبخشی به او بخشیدند. او به یاد ساحلی دورافتاده افتاد که در آن شنی نرم زیر پایش بود و بادی ملایم در حال وزیدن بود. خاطراتی از روزهای سپری شده در کنار دریا و شرجی دلنشین، او را به تجربهای بیمانند دعوت میکرد.
پایههای عطر با آمیزهای از کهربا، کشمیران و چوب صندل، حس تازگی را با پایندگی و عمق همراه کرد. با هر نفسی که میکشید، رایحهای چوبی و بالسامیک در هوای اطرافش پراکنده میشد، و او را به سفری روحانی فروبرد. این ترکیب جادویی او را مطمئن ساخت که عطر لا پتیت فلور سکرِت پاریس الیزه تنها یک عطر نیست، بلکه قصیدهای است به زیبایی زنانه و قدرت نهفته در آن.
در نهایت، مریم با لبخندی اطمینانبخش از فروشگاه خارج شد. او میدانست که این عطر همان چیزی است که به دنبالش بود؛ عطری که داستان زنانهاش را هر روز بازگو کند. عطری که ماهیت واقعی او را به جهان اعلام میدارد. این بود آغاز داستانی تازه که با عطر لا پتیت فلور سکرِت پاریس الیزه نوشته شد.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب