ناموجود
یک روز بارانی در پاییز، نم باران به آرامی بر روی برگهای زرد و نارنجی درختان پارک مینشست. لیلا، با شال گرم و نرمی که به دور گردنش پیچیده بود، در پارک قدم میزد و به دنیای کوچک خود غرق شده بود. او به دنبال حس جدیدی میگشت، چیزی که بتواند شادی و راحتی را با هم به او ارائه دهد.
ناگهان، بادی سرد وزید و بوی دلنشینی را با خود آورد. بوی عطر لیدی گلم اینسنس بود. لیلا با تعجب به اطراف نگریست تا منبع این بوی خوش را پیدا کند. کمی بعد، متوجه شد خانمی که نزدیکش قدم میزند، این عطر را استفاده کرده است. عطر لیدی گلم اینسنس با نتهای ابتدایی یاس و ترنج، حضورش را اعلام میکرد، مثل لحظاتی که شبنم به جوانهها ترکیب میشود.
کنجکاوی لیلا او را به سمت عطر کشاند. تصور کرد که اگر این عطر را داشت، هر روز همانند ورود به یک دنیای جدید و پر از افسون بود. نتهای میانی شکوفه پرتقال و زنبق دره یادآور لحظات آرام و شاداب بهاری بودند، حتی در این روز بارانی. در نهایت، ترکیب چوب صندل، عنبر و مشک، حسی از گرما و آرامش بر جای میگذاشت که مثل یک پتوی نرم دور او پیچیده شود.
لیلا در نهایت با لبخندی بر لب و خاطرهای جدید و خوشبو، به سوی مغازه عطر فروشی رفت. او مصمم بود تا عطر لیدی گلم اینسنس را بخرد و این حس بینظیر را به دنیای روزمرهاش بیاورد. چرا که میدانست، با همراه داشتن این عطر، هر روز میتواند همانند قهرمان داستان خودش باشد: جوان، شورشی و درخشان، درست مانند آنچه که عطر لیدی گلم اینسنس برای او به ارمغان آورده بود.
سایر تلفظها: لیدی گلم اینسنس, لیدی گلم اینسنسه, لیدی گلم آینسانس, لیدی گلم اینسانس, لیدی گلم ایینسانس, لیدی گلمز اینسنس, لیدی گلمز اینسنسه, لیدی گلمز آینسانس, لیدی گلمز اینسانس, لیدی گلمز ایینسانس, لیدی گلام اینسنس, لیدی گلام اینسنسه, لیدی گلام آینسانس, لیدی گلام اینسانس, لیدی گلام ایینسانس, لیدی گلامز اینسنس, لیدی گلامز اینسنسه, لیدی گلامز آینسانس, لیدی گلامز اینسانس, لیدی گلامز ایینسانس
عالی
خوب
معمولی
بد
افتضاح
دارمش
قبلاً داشتمش
میخوامش
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب
خیلی ضعیف
ضعیف
متوسط
قوی
خیلی قوی
ضعیف
متوسط
قوی
بسیار قوی