ناموجود
روزی در یک گالری هنر در قلب پاریس، یک زن جوان به نام الینا وارد شد. او در جستجوی چیزی خاص بود. چیزی که احساساتش را بیدار کند و خاطرهای از دنیای افسانهها برایش بیافریند. در گوشهای از گالری، شیشهای زیبا با طراحی بینظیر توجه او را به خود جلب کرد. این شیشه چیزی نبود جز عطر لامور رز ورسای ادو توالت آنا سوی.
الینا در حالی که شیشه را به دست میگرفت، بوی مرکبات تازه و انگور سیاه به استقبالش آمد. او چشمانش را بست و تصور کرد که در یک باغ سرسبز و پر از طراوت قدم میزند. نتهای ابتدایی این عطر گویی دستش را گرفته و او را به دنیایی از تازگی و نشاط دعوت میکردند.
پس از گذشت چند لحظه، گرمای گل رز و فریزیا شروع به ظاهر شدن کرد. این ترکیب بینظیر انگار الینا را به قلب قصر ورسای بردند، جایی که او میان گلهای زیبا و رایحههای دلنشین رقصید. لامور رز ورسای ادو توالت آنا سوی با این نتهای میانی حس زنانگی و ظرافت را در او تقویت کرد.
در نهایت، نتهای پایانی با حضور مشک، سدر و کهربا، الینا را در آغوش گرفتند و حس ثبات و اطمینان را برای او به ارمغان آوردند. این ترکیبات چوبی و مشکی باعث شدند که او احساس کند همچون یک ملکه است؛ زنی با قدرتی نرم و در عین حال نفوذپذیر.
آن روز، الینا نه تنها یک عطر خرید، بلکه داستانی نو پیدا کرد. هر بار که عطر لامور رز ورسای ادو توالت آنا سوی را میزد، به دنیای خیالی و شگفتانگیزی که در ذهنش خلق کرده بود بازمیگشت. این عطر برای او نه فقط یک محصول بود، بلکه پلی بود به سوی حالتی از آرامش و بیداری احساسات.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب