در یک صبح زیبای زمستانی، وقتی که خورشید به آرامی از لابلای ابرها بیرون میآمد و نور نرم و گرمی روی شهر میریخت، مریم آماده رفتن به کار بود. او امروز تصمیم گرفته بود از عطر لنل لاستمارچ استفاده کند. این عطر، با برندی خاص و کمتر شناخته شده به نام لاستمارچ، یکی از اوج هنر عطرسازی در سال ۲۰۰۷ بود.
عطر لنل لاستمارچ بوی غریبی داشت که با رایحهای کرمی و وانیلی شروع میشد. وقتی مریم در راه مترو بود، حس تازگی و سبکی این عطر را دوست داشت، گویی در یک باغ میوههای سبز قدم میزند. ترکیبی از روایح میوهای و شیرین، با نتهای لکتونیک و سبز که حس آزادی و خنکی را به او القا میکرد. این عطر حس یک کیک تازه پخته شده را با خود داشت؛ حسی دلپذیر و آرامشبخش که مریم را به یاد روزهای خوش کودکی و شیرینی خانه مادربزرگ میانداخت.
اما چالش این عطر زمانی نمایان شد که در دفتر خود مستقر شد. عطر لنل لاستمارچ، با وجود هماهنگیهای زیبایش، به سرعت ناپدید شد. مریم متوجه شد که این عطر، با همه جذابیتهایش، ماندگاری و پخش بویی که او انتظار داشت را ندارد. با این حال، او به نورسانی لحظهایش اکتفا کرد و از آن مثل یک لحظه کوتاه اما شیرین لذت برد.
همکارانش هم به او گفتند که بوی عطرش بسیار دلنشین و ملایم است، اما ظاهراً این عطر برای برخی افراد سنگین و غیرجذاب به نظر میرسید. با تمام اینها، مریم از آن روز یک خاطره شیرین دیگر به یاد بسپارد؛ خاطرهای از صبحی که با عطر لنل لاستمارچ به روشنی و خنکی روز نو شروع شد.
عالی
خوب
معمولی
بد
افتضاح
دارمش
قبلاً داشتمش
میخوامش
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب
خیلی ضعیف
ضعیف
متوسط
قوی
خیلی قوی
ضعیف
متوسط
قوی
بسیار قوی