ناموجود
خورشید غروب کرده بود و نسیم ملایمی در خیابانهای شهر میوزید. نسترن، با اعتماد به نفسی خاص، به سمت مهمانی میرفت. او با انتخاب ویژهاش، یعنی عطر لیانا قَلَطی، حضوری برجسته و بهیادماندنی را برای خود رقم میزد.
از همان لحظه که اولین اسپری از این عطر را روی پوستش پاشید، موجی از رایحههای دلنشین میوهای و شیرین در هوا پراکنده شد. عطر هلو، تمشک و برگاموت، ترکیبی مدهوشکننده ایجاد میکرد که همگان را به سوی خودش میکشاند. نسترن در حالی که در مهمانی قرار میگرفت، حس میکرد تمامی نگاهها به سوی او جلب شدهاند.
قدمهایش را به سمت پذیرایی برد و آنجا بود که رایحههای عمیقتر و گرمتر عطر لیانا قَلَطی شکوفا شد. بخور و شکلات، فضای دور و بر را با حالتی اسرارآمیز و عاشقانه پر کردند. این رایحهها داستانی زیبا و خاص را روایت میکردند، داستانی از زنی با طبع گرم و دلنشین.
نسترن به آرامی به سمت میزی رفت که دوستانش نشسته بودند. پایههای این رایحهها هم به تدریج وارد صحنه شدند؛ چرمی، مُشکی، وانیلی و نعناع هندی. این نتها نه تنها عطر لیانا قَلَطی را غنیتر میکردند، بلکه شخصیت قوی و نفوذ او را نیز به همگان نشان میدادند.
نسترن در میان جمعیت، مرکز توجه بود؛ حسی که عطر لیانا قَلَطی به او هدیه داده بود. این عطر همانند جواهری درخشنده، او را به یادگار شبی بینظیر و خاطرهانگیز مبدل کرده بود. شبی که هرگز فراموش نخواهد شد، درست مانند عطری که سحر آن شب را آفرید.
سایر تلفظها: لیانا قَلَطی, لیانا قِلِطی, لیانا غَلَطی, لیانا غِلِطی, لیانا گَلَتی, لیانا گِلِتی, لایانا قَلَطی, لایانا قِلِطی, لایانا غَلَطی, لایانا غِلِطی, لایانا گَلَتی, لایانا گِلِتی, لَيانا قَلَطی, لَيانا قِلِطی, لَيانا غَلَطی, لَيانا غِلِطی, لَيانا گَلَتی, لَيانا گِلِتی, لئیانا قَلَطی, لئیانا قِلِطی, لئیانا غَلَطی, لئیانا غِلِطی, لئیانا گَلَتی, لئیانا گِلِتی, لَیانا قَلَطی, لَیانا قِلِطی, لَیانا غَلَطی, لَیانا غِلِطی, لَیانا گَلَتی, لَیانا گِلِتی
عالی
خوب
معمولی
بد
افتضاح
دارمش
قبلاً داشتمش
میخوامش
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب
خیلی ضعیف
ضعیف
متوسط
قوی
خیلی قوی
ضعیف
متوسط
قوی
بسیار قوی