ناموجود
در یک روز پاییزی، نرگس با صدای زنگ در، از افکار گرم و نرمی که او را در آغوش گرفته بودند، بیرون آمد. پستچی لبخندی آشنا به او زد و بستهای کوچک با بستهبندی شیک تقدیمش کرد. نرگس بسته را با شوق باز کرد. درون جعبه، شیشهای شفاف و زیبا از عطر للاس اکلت د للاس لیلاس جا گرفته بود. این هدیهای بود از جانب بهترین دوستش، کسی که همیشه سلیقهاش را میستود.
ترکیب بویایی این عطر، قصیدهای بود از رنگ و بوی طبیعت. نرگس با یک پاف، خود را در میان باغی از یاسمین مصری و زعفران گرم و اسپانیایی حس کرد. به تدریج، رایحه چوب عنبر و کهربا در فضا پیچید و حس دلپذیر شور و هیجان را به او بخشید. در نهایت، نتهای پایانی رایحه صمغ نراد و سدر، حس شگفتی و آرامش جنگل را یادآور شدند. عطر للاس اکلت د للاس لیلاس، تعادلی شگفتانگیز از عناصر گرم و تند را در خود جای داده بود و به هر لحظهای که از آن میگذشت، جادویی جدید میبخشید.
نرگس بارها این عطر را به خود میزند و هر بار حس متفاوتی از زیبایی و جذابیت را در خود کشف میکند. این عطر به او اعتماد به نفس و اصالت میبخشد، گویی که بخشی جداییناپذیر از شخصیت او شده است. در هر جمع و مهمانی که حاضر میشود، افراد از او درباره این عطر خاص و جذاب میپرسند و او نیز با افتخار آن را معرفی میکند: عطر للاس اکلت د للاس لیلاس، انتخابی برای همه زن و مردانی که به دنبال تجربهای نو و فاخر از بویایی هستند. این عطر نه تنها یک انتخاب، بلکه داستانی از احساس و حسرتی جاودانه است.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب