ناموجود
در یک بعدازظهر آرام پاییزی، نوری ملایم و گرم از پنجرهی دفتر کار محمد عبور میکرد. او به عنوان نویسنده و مجموعهدار عطر، همیشه دنبال بوهای تازه و خاطرهانگیز بود. یکی از دوستانش عطر لئونارد پور اوم را به او معرفی کرده بود.
این بار با چالشی جدید روبهرو شده بود. عطر لئونارد پور اوم لئونارد با ترکیب منحصر به فرد خود، به محض باز شدن درب شیشه شگفتانگیز خود، انفجاری از نتهای اسطوخودوس، ریحان و آویشن را به فضا منتشر میکرد. بویی که احساسی از تازگی و طراوت را به همراه داشت. این آغاز دلنشین، محمد را به یاد سفرهای دور و درازش در دل طبیعت میانداخت.
با گذشت زمان، قلب عطر آرام آرام خود را نشان داد. نتهای میانی مانند میخک، پچولی و زنبق، حس و حالی متفاوت ایجاد کردند. محمد احساس میکرد در باغی پر از گلهای رنگارنگ در حال قدم زدن است. تناژ ملایم دارچین و سدر، او را به دنیای دیگری برد، دنیای گرم و صمیمی که گویی همه چیز در آن کامل و بینقص بود.
آخرین مرحله از این سفر بویایی، نتهای پایه بودند. بوی چرم، خزه و عنبر که به عمق و ماندگاری عطر میافزودند، یادآور خاطرات گذشته محمد بود. رایحهای گرم و مردانه که تصویری از یک شخصیت قوی و مصمم را در ذهن مجسم میکرد.
محمد عطر لئونارد پور اوم لئونارد را یک هنر واقعی میدانست. عطری که با هر پاف آن، داستانی تازه آغاز میشد. او تصمیم گرفت این شگفتی را به مجموعهاش اضافه کند و آن را به عنوان یکی از عطرهای خاص به دیگران معرفی کند. در ذهن او، هر بار استفاده از این عطر، سفری جدید و جذاب را به همراه داشت. همین تجربهها بود که محمد را به جهان عطرها پیوند داده بود.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب