ناموجود
در یک بعد از ظهر گرم تابستانی، وقتی آفتاب درخشان به زمین بوسه میزد، زنی جوان تحت تأثیر حسی تازه و شعفآور قرار گرفت. او عطر لیمونچلو جودیت ویلیامز را روی میز آرایشش پیدا کرده بود. با اولین اسپری، گویی در باغی از مرکبات طلایی قدم گذاشته بود. رایحهٔ لیمو و پرتقال همچون نسیمی خنک، اطراف او را فرا گرفت. آن لحظه، زمان کند شده بود و او تنها در عطر لیمونچلو جودیت ویلیامز غوطه ور بود.
همانطور که رایحه به آرامی توسعه مییافت، لایهٔ میانی خودنمایی کرد. ترکیبی از لیچی شیرین و یاسمین و مگنولیا، حسی از زیبایی و زنانگی را پخش میکرد. بوی یاسمن و مگنولیا همچون موسیقی ملایمی در فضا میپیچید و قلب او را گرمتر میکرد. این عطر در این لحظات به او یک تجربهٔ فراموشنشدنی را هدیه داد.
وقتی روز به غروب نزدیک میشد، نُتهای پایه به آرامی جلوه کردند، و رایحهٔ مشک، هلو، زنبق و سدر وارد بازی شدند. این ترکیب فریبنده، حسی خاکی و آرامبخش با خود داشت. رایحهای که با پوست او همگام شده و روزی تازه را به او نوید میداد. او با خود فکر کرد که این عطر میتواند همراه همیشگی روزهای روشن و شبهای آرامشبخش زندگیاش باشد.
این داستان، نه تنها از جذابیت یک عطر سخن میگوید بلکه از هنر پییِر بوردون، عطار معروف این اثر نیز پرده برمیدارد. عطر لیمونچلو جودیت ویلیامز به راستی اثری است که هر زن علاقمند به رایحههای مرکباتی و چوبی باید در کلکسیون خود داشته باشد. عطری که در هر لحظهاش، گویی یک پنجره به سوی طبیعت و آرامش را میگشاید.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب