ناموجود
در یک بعدازظهر گرم و آرام تابستانی، نرگس تصمیم گرفت به یکی از فروشگاههای محلی برای خرید عطر برود. او به دنبال عطری بود که خاطرات شیرین کودکی را برایش زنده کند؛ عطری که بتواند هم حس آرامش و هم نمادی از بلوغ را برایش به ارمغان بیاورد. فروشنده مهربان، عطر لاوز بیبی سافت دانا را به او پیشنهاد داد.
نرگس با تعجب و کنجکاوی به سمت قفسهای که عطر لاوز بیبی سافت دانا در آن قرار داشت رفت. بوی لطیف و پودری این عطر او را به یاد خاطرات کودکی اش انداخت. مثل زمانی که تازه از حمام بیرون آمده. و مادرش او را با حوله نرم و گرم خشک میکرد، و بعد با کرمی با عطر گلهای یاس و رز پوستش را نرم میکرد.
این عطر نه تنها بوی خوشایند تمیزی و تازگی داشت، بلکه ردی ملایم از مشک و وانیل را نیز به جا میگذاشت .که حس زنانگی و بلوغ را تداعی میکرد. نرگس با گذر زمان متوجه شد که این عطر ویژگی منحصر به فردی دارد. تازگی مرکباتی مثل برگ لیمو و پرتقال در کنار گرمای دلنشین چوب صندل، تجربهای بینظیر را رقم میزند.
در حالی که نرگس بطری عطر را در دستانش نگه میداشت. احساس کرد که به گذشتههای دور بازگشته، به زمانی که بیخیالی و دوران بیهمتای نوجوانی هنوز رنگ و بویی تازه و معصومانه داشت. عطر لاوز بیبی سافت دانا نه تنها بویی از گذشته برای او به ارمغان آورد، بلکه به عنوان همراهی همیشگی در میان روزمرگیهایش قرار گرفت.عطری که هر بار او را به دنیایی از آرامش و خاطرات دلپذیر میبرد.
نرگس با آرامش و رضایت خاطر، عطر را خریداری کرد و از فروشگاه بیرون آمد.با اطمینان از اینکه این عطر بخشی از زندگی روزانهاش خواهد شد و او را در سفری نوستالژیک و پر از حسهای دلنشین همراهی خواهد کرد.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب