در دل شهر سپیدار، جایی که نور خورشید به آرامی از لابلای درختان عبور میکند، دو شخصیت به نام نوید و سایه سوار بر دوچرخههایشان در پارکی آرام در حال گشت و گذار بودند. آواز پرندگان و صدای نسیم دلنوازی بر احساس آرامش آنها میافزود. این لحظهها، با عطر جذابی به نام «عطر لوچورا اکسندیس» پیوند خورد، عطری که داستان خودش را در بین بویهای تازکنندهاش به نمایش میگذارد.
این عطر با نوای ملایم ترنج و کشمش سیاه آغاز میشود، یادآور صبحی روشن که زمین تازه از شب بیدار شده است. عطری که برای هر دو جنس طراحی شده و از نظر نوید و سایه همانند لحظات دلپذیری بود که همیشه به دنبالشان بودند.
اما معجزه اصلی وقتی رخ میدهد که قلب عطر شروع به تپیدن میکند. بوی آناناس شیرین و نُتهای سبز همراه با پچولی ترکمنی، فضایی است پر از طراوت و تازگی. این همان لحظاتی بود که نوید و سایه احساس میکردند در دنیای دیگری هستند، جایی که تمام خواستههایشان به برکت عطر لوچورا اکسندیس برآورده میشود.
پایان داستان با عمق تماشایی عطر همراه بود، وقتی که درخت سرو و وانیل بر زمین جان تازهای بخشیدند. حس گرم کهربا و نُتهای دلپذیر ویدنیا بر همه چیز سایه انداخت. عطر لوچورا اکسندیس توانست به آنها حس کنید که گویا زیر نور درخشان خورشید قرار گرفتهاند، با زندگی خاطرهانگیزشان منطبق شوند و روزشان را به طور خاصی متحول کند.
این عطر که توسط Maurizio Cerizza خلق شده، تداعیگر لحظاتی است که زندگی نورانیتر از همیشه به نظر میرسد و هر قدمی که برمیدارند به باغی از یادها و رایحهها ختم میشود. برای نوید و سایه، لوچورا اکسندیس نهتنها یک عطر بلکه داستانی از نور و شور زندگی بود.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب