در دل شهری پرهیاهو، همواره بوی عطرها داستانهایی را برای تلاشگران و ماجراجویان روایت میکند. روزی از روزها، مردی به نام سامان، در جستجوی عطری بود که بتواند حس ماجراجویی و قدرت پنهانِ درونش را به واقعیت بیاورد. در حالی که خورشید به آرامی غروب میکرد، او به فروشگاهی وارد شد که پر از رایحههای جادویی بود.
چشمان سامان بر روی بطریای درخشان افتاد: عطر مافیا کَش آرنو سورل. نامی که همواره با خود قدرت و رمز و راز به همراه داشت. او بدون لحظهای تردید، بطری را در دست گرفت و با بستن چشمهایش، در میان نتهای بیپایان و عمیق آن غرق شد.
گویی دارویی سحرآمیز، عطر مافیا کَش آرنو سورل با رایحهی چوبی و آروماتیکِ خود، او را به دنیایی دیگر برد. ترکیبی از رایحههای ویولت و پودری، همانند لباسهایی فاخر و مجلل، او را در بر گرفت. با هر نفس، نتهای اسطوخودوس و چوبی، احساسی از آرامش و قدرت را بر جای میگذاشت.
سامان حس کرد که در میان دشتی پوشیده از گلهای بنفش و آبی قدم میزند. جایی که هر بوته گل، رازی نهان از دنیای مافیا و قدرت را در دل خود نگه داشته است. عطر مافیا کَش آرنو سورل همان چیزی بود که در جستجویش بود: عطر مردانهای که شخصیت او را به بهترین شکل برجسته میکرد.
از آن روز به بعد، هرجا که قدم میگذاشت، بویی به جا میگذاشت که همگان را مجذوب خود میکرد. این عطر تبدیل به بخشی از هویتش شد و هر روز با شور و شوق بیشتری آن را برمیگزید. او که اکنون خود را با قدرت جدیدش یافته بود، مسیر خود را در میان داستانهای زندگی و دنیای عطرها هموارتر از همیشه میدید.
عالی
خوب
معمولی
بد
افتضاح
دارمش
قبلاً داشتمش
میخوامش
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب
خیلی ضعیف
ضعیف
متوسط
قوی
خیلی قوی
ضعیف
متوسط
قوی
بسیار قوی