ناموجود
داستان از صبح دلانگیزی در یک باغ پر از گلهای زیبا آغاز میشود. زن جوانی به نام نازنین که همیشه عاشق طبیعت و گلها بوده است، برای اولین بار با عطر ماگنولیا ان فلور اِیوون آشنا میشود. این عطر او را به دنیایی از لطافت و رویا میبرد. نازنین بلافاصله پس از اولین اسپری از این عطر، رایحه بینظیر برگاموت و فلفل صورتی را احساس میکند که حسی از تازگی و شور را به او القا میکند.
او در حال قدم زدن در باغ، به تدریج متوجه میشود که نتهای میانی عطر، با عطر دلپذیر ماگنولیا، یاسمن و گاردنیا او را در فضایی از آرامش و زیبایی فرو میبرد. هر قدم او را به یاد خاطرات شیرین و لحظات ناب زندگی میاندازد. عطر ماگنولیا ان فلور اِیوون همچون آهنگی دلنشین از عشق و طبیعت در جان او نواخته میشود.
نازنین به صندلی چوبی راحتی در گوشه باغ مینشیند و به افکارش اجازه میدهد با رایحه پایدار مشک، خزه و چوب صندل که نتهای پایه این عطر هستند، به دوردستها سفر کنند. او به این نتیجه میرسد که عطر ماگنولیا ان فلور اِیوون تنها یک عطر نیست، بلکه سفری درونی به اعماق روح و بهشت گمشدهای است که هر انسانی در جستجوی آن است.
در نهایت او میگوید: این عطر به من احساس زندگی و جوانی میدهد. درست مانند وقتی که اولین بار چشم به طبیعت زیبای هستی باز کردم. و اینگونه، هر روز با رایحه این عطر، زندگی برای نازنین رنگی تازه میگیرد و او با لبخندی ازاعماق قلبش، به امروز و هر روز دیگری خوشامد میگوید.
عالی
خوب
معمولی
بد
افتضاح
دارمش
قبلاً داشتمش
میخوامش
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب
خیلی ضعیف
ضعیف
متوسط
قوی
خیلی قوی
ضعیف
متوسط
قوی
بسیار قوی