ناموجود
در یک روز آفتابی بهاری، زمانی که نور خورشید به نرمی بر چهرهها میتابید، صدای موسیقی دلنشین در فضا جاری بود. نرگس با شور و شوق به دنبال چیزی خاص و متفاوت بود. در جستجویش برای یافتن عطر منحصر به فردی که هویتش را بیان کند، به بوتیک عطرفروشی اطمینان بخش وارد شد. اینجا مکانی بود که عطر مالیتزیا اُ بوتیکاریو همچون جواهری در میان هزاران عطر دیگر میدرخشید.
با اولین اسپری، بوی شکوفههای پرتقال و طراوت زردآلو نرگس را در آغوش گرفت. عطر مالیتزیا اُ بوتیکاریو همان حس تازگی و شور جوانی را در او زنده کرد. آرامآرام بوی هلو نیز به این جشنواره از حسها پیوست؛ گویی به باغی از میوههای بهاری قدم گذاشته باشی.
زمانی که نرگس بیشتر پیش رفت، رایحههای میانی پدیدار شدند. یاسمن، مریم، گل یلانگ-یلانگ و گاردنیا در هماهنگی کامل با یکدیگر، فضایی رویایی خلق کردند. حضور ارکیده نیز این ترکیب را به اوج زیبایی رساند. هر نفس، نرگس را بیشتر در داستان این عطر غرق میکرد.
نرگس به آرامی رایحههای پایه عطر را حس کرد. بابونه، عنبر و مشک به همراه وانیل، چوب سدر و صندل، حسی از لطافت و آرامش را به او هدیه کردند. این رایحهها مانند خاطراتی دلنشین در ذهن او باقی ماندند. عطر مالیتزیا اُ بوتیکاریو برای نرگس دیگر تنها یک عطر نبود، بلکه همدمی شد که داستان او را بازگو میکرد.
در انتها، نرگس با لبخندی دلنشین از بوتیک خارج شد. هر قدم او در خیابان با این عطر بینظیر همراه بود. حس زنانگی و قدرتی که از این عطر به دست میاید، او را به شخصیتی جسور و جذاب تبدیل میکند. مالیتزیا اُ بوتیکاریو داستانی به یاد ماندنی از عطری بود که توانست دل هر زن جوانی را فتح کند.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب