ناموجود
در یک غروب دلانگیز، در کافهای کوچک نزدیکی خیابانهای شلوغ پاریس، مردی با لبخندی غافلگیرانه وارد میشود. چهرهای آرام و جذاب دارد که همه نگاهها را به خود جلب میکند. رایحهای آشنا و دلپذیر از او به مشام میرسد؛ این رایحه، عطر مَن آوبوسون اینتِنس اوبوسان است که هالهای از خاص بودن را به او هدیه کرده است.
حضور او در محیط پر از انرژی و اعتماد به نفس است. اولین بوهایی که در هوا معلق میشود، لاوندر آرامبخش و سیب سرخ شیرین است؛ همراه با طراوتی که از نعنای خنک و پرتقال خونی به مشام میرسد. هرکسی که نزدیک او میشود، این ترکیب شگفتانگیز را حس میکند و با نگاههایی کنجکاو به سمت او جذب میشود.
گفتوگوهایش به سرعت دوستانه میشوند. او داستانهای جذابی برای گفتن دارد، همانطور که نتهای میانی عطرش از خودشان به نمایش میگذارند؛ مریم گلی، زنبق آبی، و یاس به همراه ادویههای خاصی که فضایی آکنده از هیجان به وجود میآورند. در میان این روایات، همچون نتهای دریایی، نوعی تازگی و عمق خاص جریان دارد که جلب توجه میکند.
وقت خداحافظی فرا رسیده است. ردپای او از کف چوبی کافه به گوش میرسد. باز هم عطر مَن آوبوسون اینتِنس اوبوسان، همچون اثری هنری باقی میماند. بیهیچ شکی، بوی چوب صندل و مشک سفید در یادها باقی مانده است. کسانی که روزی او را ملاقات کردهاند، تا مدتها از او یاد خواهند کرد؛ چرا که این عطر، همانند او، هرگز فراموش نمیشود.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب