ناموجود
در یک صبح آفتابی بهاری، آنا تصمیم گرفت یک تغییر کوچک اما زیبا در زندگیاش ایجاد کند. او به دنبال عطری بود که شخصیت شاد و پرانرژیاش را به بهترین شکل نمایان کند. راهی فروشگاه عطر محلهاش شد. وقتی به قفسههای پر زرق و برق نگاه میکرد، توجهش به بطری جالبی جلب شد که نام عطر ماندارینا داک بر روی آن نوشته شده بود.
آنا از همان لحظه اول حس کرد که بوی این عطر به طرز عجیبی با روحیهاش هماهنگ است. ماندارینا داک، با ترکیبی از ترنج، فلفل سفید و فریزیا، او را به یک باغ پر از طراوت و شادابی برد. وقتی عطر را روی مچ دستش اسپری کرد، بوی چوب سدر و مشک هم به آرامی او را در بر گرفت. احساس کرد که در میان باغی از یاس و گل گاردنیا قدم میزند.
این عطر به دست ناتالی لورسن، یکی از مشهورترین عطرسازان جهان، ساخته شده بود و گویی هر قطرهاش داستانی از زندهدلی و خاطرات شاد گذشته را با خود به همراه داشت. آنا محو تماشای هنری بود که در ساخت این عطر به کار رفته بود. ماندارینا داک با حالت اسپایسی و سبز خود، همان چیزی بود که او برای روزهای پرانرژیاش نیاز داشت.
او با لبخندی بر لب، تصمیم گرفت این عطر را بخرد و به مجموعه عطرهایش اضافه کند. آن روز، آنا با عطر ماندارینا داک نه تنها تازگی به روز خود هدیه داد، بلکه یادآور لحظات شاد و نوستالژیوار شد. هر بار که عطر را استفاده میکرد، حسی خوشایند از آرامش و شادی همراهش بود.
آنا حالا مطمئن بود که عطر ماندارینا داک نه تنها انتخابی مناسب برای روزهای گرم و آفتابی است، بلکه همواره او را به یاد لحظات زیبای زندگیاش میاندازد. این عطر به بخشی از شخصیت شاد و مثبت او تبدیل شده بود.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب