ناموجود
در یک بعدازظهر آرام تابستانی، هنگامی که خورشید به آرامی در حال غروب بود، تصمیم گرفتم قدمی در باغ های اسرار آمیز الحمرا بزنم. نسیم ملایمی میوزید و رایحهای شیرین و دلانگیز را با خود به همراه داشت. این اولین باری بود که عطر مندارین سلطان الکساندر جی را امتحان میکردم؛ عطری که با هر نفسی که میکشیدم، مرا بیشتر به باغهای بهشتی الحمرا میبرد.
ترکیب خاصیت مرکباتی با ماندارین تازه، ترنج و لیمو در آغوشم میکشید. حس تازگی این عطر، همان چیزی بود که از یک روز تابستانی میخواستم. گویی با هر نفسی که میکشیدم، داستانی نو از دنیای بیپایان جادویی عطرها روایت میشد.
در میان این رایحههای شیرین و نازک، نتهای میانی مثل بهاری از گلهای بهار نارنج و یاسمن، همراه با برشی از هلوی تازه و بوی خوش بادام به من خوشآمد میگفتند. عطر مندارین سلطان الکساندر جی توانست مرا به دنیای دیگری ببرد که هر گوشهاش پر از زیباییهای پنهان و ناشناخته بود.
با گذر زمان و فروکش کردن نور خورشید، نتهای پایه با چوب صندل، عنبر و مشک به صورت آهسته و مداوم، حسی ماندگار و گرم از برجستگی و لطافت به جا گذاشت. در نهایت، این عطر همچون کنسرتی بود که تمامی حواس پنجگانهام را به بازی میگرفت و مرا به دنیایی از آرامش و لذت برد.
عطر مندارین سلطان الکساندر جی، همانطور که وعده داده بودند، به مانند قدم زدن در باغهای بینظیر الحمرا، تجربهای بود که هرکس باید حداقل یکبار تجربه کند. این عطر با ترکیب منحصر به فرد عناصرش، به یادماندنیترین لحظات تابستانی را برای من خلق کرد.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب