روزی بود که آفتاب گرم بهاری بر فراز شهر درخشید و نسیم ملایمی در کوچه ها میرقصید. امیر، مردی که برای خود یک برند در دنیای کسب و کار بود، تصمیم گرفت روزش را با یک خرید خاص آغاز کند. او به فروشگاه عطر مورد علاقهاش در مرکز شهر رفت. در قفسههای پر زرق و برق، عطرهای مختلف با رایحههای گوناگون در انتظار او بودند. اما ذهنش تنها به دنبال یک عطر خاص بود: عطر ماربرت من پرسونالیتی ماربرت.
افشین، دستیار فروشگاه، به استقبال امیر آمد و او را به سمت بخشی که این عطر محبوب قرار داشت، هدایت کرد. امیر با یک کنجکاوی کودکانه وافر نزدیک شد و بطری زیبا و شیشهای عطر ماربرت من پرسونالیتی ماربرت را از روی قفسه برداشت. اولین اسپری از این عطر، ترکیبی از آرتمیزیا، ترنج، اسطوخودوس و ریحان بود که به هوا پیچید. رایحه ابتدایی باعث شد امیر به یاد خاطرات دوران کودیاش بیفتد، وقتی همراه پدربزرگش به باغ گلهای زینتی میرفت.
پس از گذشت لحظاتی، نتهای میانی همچون توتهای سرو کوهی، میخک، ژرانیوم، دارچین، رز و عسل سفید، در هوا شناور شدند. این ترکیب جادویی، احساسی از گرمی و دلپذیری به فضای اطراف امیر بخشید. او توانست آرامشی عمیق را در خود تجربه کند، درست همان آرامشی که همیشه به دنبالش بود.
در نهایت، نتهای پایه با رایحههای چوب سدر ویرجینیا، چوب صندل، پچولی، خزه بلوط، چرم، کهربا و مشک، آن حس مردانگی و ابهت را به امیر بازگرداندند. این ترکیب خاص از عناصر رایحهای، عطری را خلق کرده بود که نه تنها شخصیت منحصربهفردی به او میبخشید بلکه یکی از مردانگیاش بود.
امیر مطمئن بود که این عطر با رایحههای پیچیده و خاصش، انتخابی مناسب برای شخصیت قوی و کارکتر منحصربهفردش است – درست همانند نامش، ماربرت من پرسونالیتی. از فروشگاه بیرون آمد، نسیم همچنان میوزید و حالا همواره با بوی دلپذیر این عطر او را همراهی میکرد.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب