شبی آرام و دلپذیر در پاریس بود. آسمان پر از ستاره و خیابانها با نور چراغها روح زندگی را چهره بخشیده بودند. در گوشهای از این شهر زنده، مردی با حرکات آرام، وارد یک فروشگاه عطر کوچک و شیک شد. نام او ژان بود، مردی که به دنبال عطری منحصربهفرد و خاص میگشت.
وقتی وارد فروشگاه شد، چشمش به بطری عطر مووه گارسون بریکورت افتاد. این عطر با طراحی خاص و شیشهای شیک، حسی از قدرت و جذابیت را منتقل میکرد. وقتی آن را برداشته و بویید، ترکیب بینظیر روایح مختلف آن به مشامش رسید. عطری بود که با همان اولین بو، ذهن او را به دنیایی از خیال و فریبندگی برد.
مووه گارسون بریکورت با رایحههای اولیهاش، شامل دارچین، بادیان رومی، و ترنج، او را شگفتزده کرد. بعد از مدتی، با ورود به قلب عطر، اسطوخودوس و گلهای سفید او را به باغی پر از گلهای تازه برد. اما نهایتاً این نتهای پایه بودند که از او دلربا ساختند. چوب صندل و چوب سدر وانیل و دانه تونکا ترکیبی ساختند که حسی از گرما و آرامش را به او بخشید.
ژان با لبخندی روی لبهایش به صندوق رفت. این عطر نه تنها عطری برای مردان بود، بلکه عطری بود که به هر جا که میرفت با او خاطرهای خاص را به جا میگذاشت. عطر مووه گارسون بریکورت به انتخاب او تبدیل شد. عطری که با همراهیاش، هر لحظهی زندگی را به داستانی جذاب و فراموشنشدنی تبدیل میکرد.
وقتی ژان از فروشگاه بیرون آمد، حس کرد که این عطر نه تنها او را به مردی متفاوت تبدیل کرده، بلکه داستان تازهای را در زندگیاش آغاز کرده است. عطری که همراه با او، قصهای جدید را در کوچهپسکوچههای پاریس آغاز کرد. ژان به سوی شب پاریسی قدم برد، با اعتماد به نفسی که از عطر مووه گارسون بریکورت به او هدیه شد.
عالی
خوب
معمولی
بد
افتضاح
دارمش
قبلاً داشتمش
میخوامش
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب
خیلی ضعیف
ضعیف
متوسط
قوی
خیلی قوی
ضعیف
متوسط
قوی
بسیار قوی