ناموجود
نسیم خنک صبحگاهی در باغچه کوچک خانهاش پیچیده بود و گلهای یاس از بهار نزدیک خبر میدادند. او ظاهری آرام و مطمئن داشت، اما در دلش هیجانی نهفته بود. امروز، قرار بود عطر مهمان تولا را بپوشد. عطری که همیشه او را به دنیایی از ماجراها و قصهها میبرد.
روز خاصی بود؛ قرار بود در جمعی دوستانه حضور یابد. ادکلن مهمان تولا با نتهای آغازینش او را با طراوت لیمو و زنجبیل به سفری تازه میبرد. در همان حس و حال بودند که بوی اسطوخودوس ملایم به مشامش رسید، آرامش را به تمامی وجودش هدیه کرد. چطور ترکیب نامتعارف گلهای همیشه بهار و ترنج در عطر مهمان تولا چنین تازگی و دلپذیریای ایجاد کرده بود؟
با هر قدمی که برمیداشت، نتهای میانی سرشار از رز و یاسمین از میان هوا عبور میکردند. بوی دلنشین چوب سرو و گل سنبل، قلبش را گرم میکرد. زمانی که به محل ملاقات رسید، در احاطهی بوی چوب عود و عنبر، حس مهماننوازی و دعوت به ماجراجویی را احساس کرد.
دوستانش نیز به محض ورود او، متوجه حضوری خاص شدند. هماهنگی بینظیری از ادویهها و گلها فضا را پر کرده بود. عطر مهمان تولا داستانی بود که هر کسی را به سفر میبرد؛ سفری از سرزمینهای خاورمیانه تا باغهای اروپایی.
زمانی که شب به پایان میرسید، پایههای عطر با روایح مشک و نعنا هندی در زیر نور ملایم ماه باقی ماندند. این عطر به راستی همدم لحظات خاص بود و او بهترین خاطراتش را با عطر مهمان تولا جشن گرفت.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب