Designer
Gender
ناموجود
لیدا همیشه برای پیدا کردن عطری خاص به جستجوی بیپایان در دنیای عطرها میپرداخت. روزی در یک بوتیک محلی با عطری برخورد کرد که نام آن عطر میدنایت ادپت پرفیومز بود. جلوی قفسه ایستاد، بطری شیشهای و زیبا را برداشت و به سرعت افسانهاش او را درگیر خود کرد.
این عطر، همان چیزی بود که همیشه میخواست، مانند دیواری از رایحههای شیرین و میوهای که به آرامی با چوب صندل و مشک ترکیب میشد. در اولین بویش، رایحهی پرالین و توتسیاه او را در بر گرفت و به دنیایی پر از حس زنانگی و آزادی پرتاب کرد. میدنایت به معنای واقعی کلمه، بویی بود که مستقیماً با شخصیت او سخن میگفت.
لیدا همان لحظه تصمیم گرفت که این عطر متعلق به اوست. وقتی آن را به پوستش زد، گرمای دلپذیر و حس لطافت آن او را فرا گرفت. وقار عطر میدنایت ادپت پرفیومز نشان از زنی شیک و آزاد داشت که به هیچچیزی جز خواستههای درونیاش توجه نمیکرد. ترکیب بینظیری از میوهای، شیرین، چوبی و مشکی در روزهای سرد و شبهای طولانی خاطرهای دلنشین برایش ایجاد کرد.
هر بار که از عطر میدنایت استفاده میکرد، چشمانش میدرخشید و احساس میکرد که بیشتر با خود واقعیاش ارتباط برقرار کرده است. رایحهی پودری و لطیفش به او اعتماد به نفسی دوباره میبخشید و او را برای تجربههای جدید آماده میکرد. بیش از هر چیزی، عطر میدنایت ادپت پرفیومز تجربهای از غنای حسی و خالص بودن بود که برای همیشه در یادش میماند.
لیدا عاشق این بود که چگونه میدنایت میتوانست در هر لحظه از روز با او باشد و اوج زیبایی و فریبندگیاش را به جهان نشان دهد. عطر، برای او چیزی فراتر از یک محصول بود؛ نمادی از قدرت و آزادی بود که همیشه به دنبالش میگشت.
عالی
خوب
معمولی
بد
افتضاح
دارمش
قبلاً داشتمش
میخوامش
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب
خیلی ضعیف
ضعیف
متوسط
قوی
خیلی قوی
ضعیف
متوسط
قوی
بسیار قوی