ناموجود
در دل یک شب پرستاره در پاریس، وقتی که چراغهای شهر زندگی را به خیابانها برمیگرداندند، النا تصمیم گرفت که عطر جدیدی را امتحان کند. عطر میدنایت زعفران تام داکسون، از آن جمله هایی بود که توجه او را جلب کرد. بوی زعفران که مثل شمعی در آرامش شب سو سو میکرد، اولین نشانههایی بود که او را به سمت خود کشاند.
النا با دستهایش بطری لوکس عطر را نگه داشت و به آرامی اسپری کرد. رایحه زعفران با شکوه، همراه با لاوندر، در هوا پیچید. حس تازگی و گرمی فضا را پر کرد. عطر به روشی جادویی و نوآورانه طراحی شده بود که لاوندر را به شیوهای غیرمنتظره و جذاب به نمایش گذاشت. حس پوست جیر با یاس و چوب عنبر در هم آمیخته شده بود و خاطرات فراموشنشدنی شبها را در ذهن تداعی میکرد.
المشروع النهایی، وجود کهربا و چرم قلب محیط را گرم و دلپذیر میکرد. عطر میدنایت زعفران تام داکسون عجیب و خاص بود، همچون رقصیدن در سایههای شب. ترکیبی هماهنگ از نتهای چوبی و ادویهای، نه تنها معماری رایحهای بینظیر و ماندگار را به تصویر میکشید بلکه حس رمزآلود و زندهای به همراه داشت.
عطری مناسب برای شبهایی که میخواست خاص و متفاوت باشد. عطری که حضورش نه به خاطر حجم، بلکه به دلیل عمقش محسوس بود. این عطر برای کسانی ساخته شده بود که جرات میکردند غرق در شبی بیپایان شوند و همچنان با حس خوب و انرژی بیدار بمانند. النا میدانست که این عطر همسفر بینظیری برای شبهای یادآوری ناپذیر او خواهد بود.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب