ناموجود
در یکی از روزهای بهاری توکیو، وقتی که شکوفهها به تازگی باز شده بودند، من به دنبال عطر خاصی میگشتم. چیزی که بتواند حس لطافت و زیبایی طبیعت را به همراه داشته باشد. در یکی از گوشههای بازار جذاب شهر، به کلبهای کوچک و دلنشین رسیدم. دربین رایحههای گوناگون، عطری بود که دلام را لرزاند: عطر میدوری فِلوراسِنت.
زمانی که درب شیشه را باز کردم، انفجاری از روایح شاداب و جذاب در فضا پیچید. نتهای آغازین عطر میدوری فِلوراسِنت با ترنج و شکوفه نارنگی، چون نسیم خنکی بود که روح را نوازش میداد. این آغاز باشکوه، همان چیزی بود که همیشه در جستجویش بودم. با بستن چشمانم، همانجا در میان باغی از گلهای بهاری قدم میزدم.
به آرامی، نتهای میانی نمایان شدند. در این ترکیب جادویی، مریم، شکوفههای پرتقال، فرانجیپانی و چامپاکا همدل شده بودند تا رایحهای بینظیر و شیرین به همراه یاس ساده را به ارمغان بیاورند. حس میکردم که در میان باغی از گلهای سفید و خوشبو غرق شدهام.
پایان داستان رایحهای بود که با برگ کاتسورا، سدر و وتیور به سکوت و آرامشی عجیب میرسید. هر بار که این عطر را بر روی پوستم میپاشیدم، حسی از تازگی و زندگی به من القا میشد. عطر میدوری فِلوراسِنت به من یادآوری میکرد که لحظات زیبای زندگی قابل تمجید و وصف نیستند، بلکه باید آنها را زیست.
با دست خالی نمیتوانستم از بازار خارج شوم. عطر میدوری فِلوراسِنت همان انتخابی بود که حس شادابی، زنانگی و مدرن بودن را با هم ترکیب کرده بود. در هر بار استفاده، سفری جدید در جهان شگفتانگیز گلها را تجربه میکردم. این داستان زیبا با یادآوری و تجربه لحظات نابی که در قلب توکیو خلق کردم، هرگز از ذهنم نخواهد رفت.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب