Perfumer
Designer
Group
Gender
سال عرضه
ناموجود
در یک عصر دلانگیز پاییزی، زمانی که نسیم خنک کوچههای سنگفرش شده را میپیمود، عطری جادویی در فضا پیچید. عطر مون نومرو ده لارتیزان پارفومر، با نفسهای گرم و محصورکنندهاش، حسی شگرف در قلب زائران شهر برانگیخت. بوی دارچین به همراه هل و فلفل صورتی، همچون نتهای آغازین یک موسیقی دلنشین در هوا جاری بود.
ژاک را روزی عجیب و رؤیایی در پیش رو داشت. همراه دوستانش به ماجراجوییهای شهری رفته بودند که عطر مون نومرو ده لارتیزان پارفومر او را به گرمای خاصی از حس و خاطره دعوت کرد. حس حضور در یک معبد شرقی با بوی بخور و چرم در دل پیچهای باران نور و گل سرخ، نویدبخش تجربهای بیبدیل بود.
آمیزهای از وانیل و دانه تونکا بر پیکرهای از چوب سدر و مشک، پایهگذار علاقهای شعفانگیز و شیرین بودند. این عطر، برای ژاک همچون پوشیدن لباسی فاخر و خیرهکننده عمل میکرد که نظر هر بینندهای را به خود جلب میکرد.
دوستانش از آرامش و صلحی که در حضور این عطر تجربه کردند، به خود میبالیدند. اگرچه برخی پیچیدگی و شلوغی این ترکیب را بیش از حد میدانستند، ژاک از آرامش موجود در این آفرینش عطرین لذت میبرد. گرچه رایحه دارچین گاهی سرزنشبرانگیز بود، اما این همراهی چرمین بیش از هر چیز دیگری در خاطرش ماندگار شد.
هنگام بازگشت به خانه، ژاک باری دیگر به اصلاح آنچه که عطر مون نومرو ده به او یادآوری کرد، فکر میکرد. این عطر، با تمام پیچیدگیهایش، او را به سفری در دنیای ناشناسها هدایت کرده بود؛ سفری که هر بار با بویی جدید و نگاهی تازه آغاز میشد.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب