ناموجود
در یک صبح بهاری، زمانی که خورشید تازه از میان ابرها سر برآورده بود، رضا نگاهی به قفسه ادکلنهایش انداخت. امروز یک روز خاص بود؛ روزی که قرار است با دوستانش در پارک ملاقات کند. او تصمیم گرفته بود حال و هوای خود را با عطری تازه و پرانرژی تغییر دهد. دستش به سمت عطر مای وایب گرافیتی اون رفت، عطری که همیشه او را به یاد لحظات خوبی میانداخت.
وقتی در بطری را باز کرد، بلافاصله بوی آناناس و زنجبیل او را به دنیای دیگری برد؛ جایی پر از انرژی و هیجان. کمی بوی هل گواتمالایی نیز به این ترکیب افزوده شد و حس مردانگی و تازگی بیشتری به او داد. رضا با اشتیاق کمی از عطر مای وایب گرافیتی اون را بر روی مچ دستش اسپری کرد.
بعد از چند دقیقه بوی خنک و تازه خیار و نیلوفر آبی به مشامش رسید. این حس او را به دوران کودکی و بازیهای بیپایان در کنار رودخانه برد. همراه با رایحه گرم انبه، ترکیبی ناب و متمایز پدید آمد که او را با طراوتی جوانانه احاطه کرد.
اما این پایان کار نبود. با گذر زمان، رایحه گرم چوب صندل و سرو آرام آرام جای خود را به کهربا داد. عطر مای وایب گرافیتی اون با این ترکیب پایانی، علاوه بر حس گرما و صمیمیت، به رضا اعتماد بهنفس بیشتری میبخشید.
رضا با حالتی خندان و خیالانگیز از خانه خارج شد. او میدانست که امروز، با این عطر خاص، نه تنها خودش بلکه دیگران نیز انرژی مثبتی دریافت خواهند کرد. عطر مای وایب گرافیتی اون نه تنها یک انتخاب بود، بلکه یک تجربه حسی تبدیل شده به خاطره بود. در اطرافش بوی طبیعت و شیرینیِ حضور ستارهای کمنظیر حس میشد. و این، فقط آغاز یک روز بینظیر بود.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب