ناموجود
در یک روز گرم تابستانی، وقتی آفتاب با شدتی بینظیر بر فراز سرتاسر شهر میتابید، به سوی فروشگاهی رفتم که مدتها در انتظار بازدید بودم. اینجا مکانی جادویی بود، پر از عطرهای نایاب و بینظیر. در این میان، چیزی درونم گفت که به سراغ عطر نبولا سه ویل الیور اند کو بروم.
وارد قسمت عطرهای مخصوص خانهی الیور اند کو که شدم، به شیشهای شفاف و زیبا برخوردم. برچسب نبولا سه ویل بر روی آن در زیر نور خورشید میدرخشید. هرچند هیچکس بهراحتی این عطر را پیدا نمیکرد، اما وقتی آن را پیدا میکردید، انگار به یک راز کیهانی دست مییافتید. این عطر، با الهام از سحابی معروفی که فقط در شرایط خاص قابل دیدن است، برای من مانند یک سفر به کهکشان دیگر بود.
وقتی اولین قطره از عطر نبولا سه ویل الیور اند کو را بر روی پوست خود حس کردم، احساسی خاص شروع به متلاطم کردن ذهنم کرد. سمفونی الکترونیکی که از رایحهی معدنیاش آغاز میشود، ناخودآگاه مرا به یک باغ جادویی در دل کهکشان برد. رایحهای که با ترکیبی از نتهای فلزی، تازه و گلدار توانسته هماهنگی بینظیری را ایجاد کند، به طوری که هیچگاه از یادم نمیرود.
این حس بیزمان و چندبعدی که با هر نفس تازهتر میشد، چون طوفانی در یک باغ کهکشانی، در ذهنم بهجای مانده است. عطر ذو جنسیتی که برای هر دو جنس طراحی شده بود، هویتی نو به من بخشید و آرامش بیپایانی به قلبم آورد.
آن روز، با خرید عطر نبولا سه ویل الیور اند کو، نه تنها یکی از نایابترین جواهرات عطری را به کلکسیون خود افزودم، بلکه یک داستان ناتمام کهکشانی را هم به زندگیام دعوت کردم.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب