داستان در یک شب خنک و آرام پاییزی در شهر شروع شد، جایی که عطر نویر آنتراسایت تام فورد بر روی میز در کنار نور شمعی ملایم قرار داشت. هوا سرشار از نسیمی مطبوع بود و برگهای زرد و قرمز درختان بر سطح پیادهرو بازی میکردند. حس وصف ناپذیری از گرما و آرامش در فضا جاری بود. علی، مردی که عاشق عطرهای خاص بود، در پی کشف عطری جدید و منحصر به فرد بود تا امضای بویایی خود را پیدا کند.
آن شب، علی با دوستانش در یک مهمانی کوچک و دوستانه شرکت کرده بود. او تصمیم گرفت که عطر نویر آنتراسایت تام فورد را امتحان کند. همینکه قطرهای از آن عطر بر پوستش نشست، موجی از رایحهی فلفل سیچوآن و زنجبیل از آن برخاست و با بوی ترنج تازه ترکیب شد. علی حس کرد که به باغی اسرارآمیز و معطر پا گذاشته است.
هرچه زمان میگذشت، بوی عطر با ادویههای گرم و غل بانوم و یاسمن میانه عبور کرد و به عمق درختان آبنوس، سرو، و چوب صندل رسید. رایحهی چرمی و پچولی بعد از مدتی حس گرما و استقامت را به علی منتقل کرد.
نویر آنتراسایت تام فورد با ویژگیهای چوبی و تند، تنها عطر نبود؛ بلکه داستانی از تجربهها و احساساتی بود که بر روی پوست روایت میشد. اگرچه ممکن است برای همه مناسب نباشد و برخی آن را سنگین بدانند، اما برای علی این عطر تبدیل به همدمی در سفرهای خاطرهانگیز شد. او به دوستانش با لبخندی گرم گفت: این عطر داستانیست که باید شنید و بویی که باید تجربه شود.
این عطر، مانند شبی که در آن بو داده شد، به یادگار ماند و همواره او را به ماجراجوییهای جدید دعوت کرد.
عالی
خوب
معمولی
بد
افتضاح
دارمش
قبلاً داشتمش
میخوامش
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب
خیلی ضعیف
ضعیف
متوسط
قوی
خیلی قوی
ضعیف
متوسط
قوی
بسیار قوی