ناموجود
در انتهای یک روز پرانرژی و پرماجرا در شهر پرهیاهوی تهران، فرهاد در حال قدم زدن میان خیابانهای روشن و پرنور بود. او که همیشه به دنبال تجربههای جدید در دنیای مد و فشن بود، ناگهان به ویترینی برخورد که عطر جدیدی را به نمایش گذاشته بود، عطری به نام عطر نایرو هولیس.
کنجکاوی فرهاد او را به داخل مغازه کشاند. کمی بعد، او در حال امتحان کردن عطر نایرو هولیس برروی پوست خود بود. در همان لحظه اول، ترکیبی از روایح تازه و میوهای، حسی خاص در او بیدار کرد. رایحههای ابتدایی از مریم گلی، گریپ فروت و ترنج، احساسی از تازگی و انرژی را به او منتقل کردند. او حس کرد مثل نسیمی خنک در گرمای تابستانی.
چند لحظه بعد، رایحههای میانی گل کردند. زنجبیل گرم و چای سبز معطر، به همراه یک لمحه از آناناس و اکالیپتوس حس پویایی و تازگی را تکمیل کردند. فرهاد چشمانش را بسته و تصور میکرد در وسط جنگلی پر از انرژی در حال قدم زدن است.
اما مثل هر داستان خوب، باید پایانی جذاب وجود داشته باشد. نتهای پایانی عطر نایرو هولیس با آمیزهای از دانه تونکا، تنباکو و وانیل به گرمی روی پوست او مینشستند. حسی از عمق و استحکام به او دادند. این ترکیب همان چیزی بود که او به دنبالش بود: عطری برای مردان جسور و مغناطیسی، که با هر قدمی که برمیدارد، اثری ویژه بر جای میگذارد.
فرهاد با خوشحالی تصمیم خود را گرفت. او میدانست که عطر نایرو هولیس نه تنها بخشی از استایل او خواهد بود، بلکه داستانی جدید را نیز بر زندگی او خواهد نوشت، داستانی پر از شجاعت و کشفهای تازه. او با لبخندی رضایتبخش مغازه را ترک کرد، در حالی که رایحهای جذاب از او در فضا پراکنده بود.
سایر تلفظها: نایرو هولیس, نایرو هولیسس, نایرو هولیهیس, نایرو هولایس, نایرو هولیسز, نایرو هولییس, نایرو هولیسه, نایرو هولیسهس, نیرو هولیس, نیرو هولیسس, نیرو هولیهیس, نیرو هولایس, نیرو هولیسز, نیرو هولییس, نیرو هولیسه, نیرو هولیسهس, نایروو هولیس, نایروو هولیسس, نایروو هولیهیس, نایروو هولایس, نایروو هولیسز, نایروو هولییس, نایروو هولیسه, نایروو هولیسهس, نیروو هولیس, نیروو هولیسس, نیروو هولیهیس, نیروو هولایس, نیروو هولیسز, نیروو هولییس, نیروو هولیسه, نیروو هولیسهس
عالی
خوب
معمولی
بد
افتضاح
دارمش
قبلاً داشتمش
میخوامش
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب
خیلی ضعیف
ضعیف
متوسط
قوی
خیلی قوی
ضعیف
متوسط
قوی
بسیار قوی