ناموجود
در یک روز آرام تابستانی، زمانی که نور طلایی خورشید از پنجرهی کوچک اتاق به داخل میتابید، مینا از خواب بیدار شد. احساسی از اشتیاق همراه با آرامش در دلش موج میزد. او روزها بود که منتظر بستهی پستی ویژهای بود که امروز میرسید. یک شیشه عطر ابسِست فور وُمِن کلوین کلاین که در خاطرش همیشه جایگاهی ویژه داشت.
عطری که دربارهاش همواره داستانی شنیده بود، اکنون در دستانش بود. باز کردن بسته و دیدن شیشهی زیبا و ظریف آن، برای مینا به یادآوری خاطراتی همراه با حس نوستالژی بود. با اولین افشانه، ترکیبی از رایحههای خوشآیند میوههای مرکباتی و بهار نارنج به او هجوم آورد. احساسی شیرین و دلنشین که نوید یک روز رؤیایی را میداد.
عطر ابسِست فور وُمِن کلوین کلاین با قلبی از اسطوخودوس سفید و گلبرگهای بنفشه، همراه با سایهای از نعناع هندی در آن، مینا را به درون باغی پرتوی آفتابی برد. رایحهای که همزمان هم یادآور گذشته و هم حس نو بودگی را به او القا میکرد.
پایهی مشک و عنبر عطر، حس گرمی و دوامی دلچسب به رایحه بخشیده بود. انگار که با هر نفس، داستانی تازه از سفرهای گذشته و ماجراجوییهای آینده را بازگو میکرد. مینا حس میکرد که با هر بار استفاده، این عطر به بخشی از زندگیاش تبدیل شده، باعث میشد به خاطر آورد که چگونه عطرها میتوانند خاطرات را زنده نگه دارند و داستانهای تازهای را آغاز کنند.
او با لبخندی روی لب، شیشه عطر را کنار گذاشت و به سمت کارهای روزانهاش رفت. اما هر بار که نسیمی ملایم از عطر ابسِست فور وُمِن کلوین کلاین به مشامش میرسید، یادآوری خاطراتش، همچون سایهای پر جنب و جوش و همیشگی، او را همراهی میکرد. عطر نه تنها طراوت و زیبایی به همراه داشت، بلکه جادوی خاطره و عشق درونی بود که همیشه با او باقی میماند.
عالی
خوب
معمولی
بد
افتضاح
دارمش
قبلاً داشتمش
میخوامش
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب
خیلی ضعیف
ضعیف
متوسط
قوی
خیلی قوی
ضعیف
متوسط
قوی
بسیار قوی