در یکی از روزهای گرم تابستان، هنگامی که آفتاب به نرمی بر روی زمین میتابید و نسیمی ملایم از شرق میوزید، ماجراجویی خاصی منتظر بود. زنی به نام سارا به دنبال عطری بود که نه تنها او را تحت تأثیر قرار دهد، بلکه یادآور روزهای خوشی نیز باشد که در کنار دریای مدیترانه سپری کرده بود. در حالی که به گشت و گذار در میان قفسههای عطر فروشی پرداخت، ناگهان چشمانش به بطری ساده و زیبایی افتاد که نام عطر اولیو برنچ لاش بر روی آن خودنمایی میکرد.
این عطر، با رایحهای از مرکبات مدیترانهای، او را به دنیایی دیگر برد. حس تازگی و طراوت پرتقال و لیمو، به همراه بوی دلپذیر نارنگی، در یک لحظه همهی حسهای سارا را بیدار کرد. عطر اولیو برنچ لاش همان چیزی بود که به دنبالش میگشت؛ یک بوی خاطرهانگیز که روزهای آفتابی و شبهای پرستاره مدیترانه را برای او به ارمغان میآورد.
سارا تصمیم گرفت تا آن را امتحان کند. چند قطره از عطر بر روی مچ دستانش زد و ناگهان فضایی از شادابی و انرژی در اطرافش پدید آمد. بوی تلخ و شیرین مرکبات، او را به یاد قدم زدن در خیابانهای سنگفرش جنوب اروپا انداخت. این تجربهی ناب و بیبدیل، حس جدیدی از زندگی و ماجراجویی را در وجودش زنده کرد.
عطر اولیو برنچ لاش فقط یک عطر نبود، بلکه داستانی از بهار و تابستان، خاطرات سفر و لحظههای بیپایان شادی بود. برای سارا، هر روز با این عطر به روزی تازه و متفاوت تبدیل میشد، گویی که هر بار در سفری جدید در قلب مدیترانه بود. این جادوی عطر اولیو برنچ لاش بود که میتوانست تمام روزهای ساده را به لحظاتی خاص و به یادماندنی تبدیل کند.
عالی
خوب
معمولی
بد
افتضاح
دارمش
قبلاً داشتمش
میخوامش
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب
خیلی ضعیف
ضعیف
متوسط
قوی
خیلی قوی
ضعیف
متوسط
قوی
بسیار قوی