ناموجود
در کوچهباغهای رنگارنگ پاریس، بوی گلهای بهشت در هوای صبحگاهی پیچیده بود. مادام کلودین هر روز صبح با علاقه از مغازه کوچک کارن عبور میکرد و از عطرهای آنجا لذت میبرد. او همیشه به دنبال عطری بود که با روحش همخوانی داشته باشد، چیزی که داستانی را بازگو کند. روزی، وقتی به ویترین خیره بود، بطری زیبای عطر ار ا نوآر کارن توجهش را جلب کرد.
این عطر با رایحه گلفامش، روایتگر قصهای جذاب از گلهای بلغاری و تائفی بود که در ثبت خاطرات قدیمی و جدید نقش داشتند. میشل مورستی، سازنده این عطر بینظیر، به هنرمندی کامل توانسته بود ترکیبی دلنشین از گل رز، گل میخک و زنبق را به هم پیوند دهد. در لایههای بعدی، خزه بلوط، کهربا و نتهای چوبی حس گرمای شیرینی را به ارمغان میآوردند.
مادام کلودین با هر بار استفاده از ار ا نوآر کارن، به یاد خاطرات جوانیاش میافتاد، روزهایی که در باغهای پرگل جنوب فرانسه قدم میزد و رایحه دلنشین گلها او را در آغوش میگرفت. این عطر بهراستی توانسته بود حس طراوت و نشاط را با تندی لطیف و کمی اسپایسی به زنانگی خاصی ببخشد.
کلودین با بستن چشمهایش تصور میکرد که در باغی بیانتها، با نسیمی ملایم در حال پرواز است. ار ا نوآر کارن نه تنها یک عطر، بلکه سفری به دنیای خاطرات و احساسات بود. او هر بار که این عطر را استفاده میکرد، حس میکرد دوباره زنده شده است، و این بینظیرترین هدیهای بود که میتواند به خودش بدهد. عطر ار ا نوآر کارن، تنها یک انتخاب نبود، بلکه بخشی از سرگذشت و هویت او شده بود.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب