ناموجود
شهر کوچک کنار دریا، پر از باغهای گل و عطرهای شگفتانگیز بود. زنی به نام سارا در این شهر زندگی میکرد. هر روز صبح که از خانه بیرون میآمد، بوی گلها و دریا، روح او را تازه میکرد. اما روزی بوی جدیدی احساس کرد؛ بویی که او را به دنیای دیگری برد.
این بوی خوش از پیپر فلاور لاو اند توست بود. عطر متفاوتی که با نُتهای آبی نیلوفر آبی، گل رز شبنمگون و یلانگ یلانگ، حس تازهای به سارا میداد. وقتی عطر پیپر فلاور لاو اند توست را روی پوست خود زد، حس بوستانی پرگل و شیرین در ذهنش شکل گرفت. رایحهای که با توجه به تعادل نُتهای فلورال و شیرین، آرامشی عمیق به ذهن و روح میبخشید.
مارگو النا، خالق این اثر هنری بود. او با دقت زوایای متفاوت عطرها را ترکیب کرده بود تا محصولی برجسته خلق کند. عطر پیپر فلاور لاو اند توست نه تنها حس زنانهای به سارا میداد، بلکه او را به سفری پرماجرا در دنیای رایحهها میبرد.
شیشه عطر، همچون گنجینهای ارزشمند روی میز آرایش سارا قرار گرفته بود. این عطر نه تنها در مهمانیها و گردهماییها همراه او بود، بلکه در روزهای عادی نیز حس لطافت خاصی به او میبخشید. تصویر گلهای زرد و صورتی روی شیشه، او را همیشه به یاد دوستان و عزیزانش میانداخت.
سارا معتقد بود که هر عطری، داستانی برای گفتن دارد و پیپر فلاور لاو اند توست، داستانی از عشق و زیباییهای طبیعی است. نُتهای میوهای و گلی آن، همچون نقاشیای زنده، هر لحظه از روز او را با انرژی مثبت تازه میکرد. این عطر تبدیل به جزئی از حس و حال روزانهاش شد و هر بار که از آن استفاده میکرد، حس زندگی و تازگی در او زنده میشد.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب