ناموجود
در یک شب زمستانی در پاریس، دخترک جوانی با اشتیاق به مهمانی دعوت شده بود. او میخواست با عطری خاص و فراموشنشدنی وارد شود. روز قبل به یک فروشگاه شیک رفته بود و در میان دهها عطر، انتخابش روی عطر پاسوآر بی دی کی پارفومز افتاد. نام این عطر با خود رمز و جادویی داشت که او را جذب کرده بود.
وقتی اولین پاف از این عطر به پوست او نشست، عطر تازه زنجبیل و نارنگی ماندارین با نتهایی از فلفل سیاه فضا را پر کرد. حس سرزندگی و انرژی از همان ابتدا درون او را پر کرد. او با هر قدمی که برمیداشت، به آرامش و اعتماد به نفس بیشتری دست پیدا میکرد. در میانه شب، نورهای طلایی مهمانی با رایحه بهشتی پاسوآر بی دی کی پارفومز که ترکیبی از به و یاس مراکشی بود، هم آوا میشد.
اما آنچه که این عطر را به شاهکاری تبدیل میکرد، نتهای پایه بود. کشمران، عنبر و پاچولی سنگاپور به آرامی در محیط پخش میشدند و قدرتی دلفریب در فضا ایجاد میکردند. عطر گرم و چوبی آن، همان چیزی بود که او میخواست؛ نه آنقدر قوی که گوشها را بیازارد و نه آنقدر ضعیف که به فراموشی سپرده شود.
پاسوآر بی دی کی پارفومز فراتر از یک عطر بود؛ قصهای بود از جادوی شبهای پاریس و زنی که میخواست خاطرهها را برای همیشه در ذهنها حک کند. این عطر با رایحهای دلنشین و نشاطآور، احساسی از گرما و راحتی به ارمغان میآورد که در میان شلوغیهای روزانه گم نمیشد. این بود جادوی او و عطرش.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب