ناموجود
در میان بوی باران و خاک که از دوردستها میوزد، خیابانهای پرجنب و جوش شهر با عبور عطرها و رایحههای بیپایان آشنا میشود. در این شهر پرصدایی، شخصی با عطری خاص و مرموز قدم میزد؛ عطر پرلسنت بلک اجمل.
شخصیتی از داستانهای کهن به نظر میآمد. او وقتی گذر میکرد، نگاههای تحسینآمیز را به سوی خود جلب میکرد. از هر کوچهای که میگذشت، برق چشمها و زمزمههای حیرت به دنبال او بود. پرلسنت بلک اجمل با رایحه چوب، گلهای سفید و مشک، جذابیت خاصی به او میداد. این عطر، ترکیبی از قدرت و لطافت بود که همچون نوری در تاریکی، همه چیز را دگرگون میکرد.
هنگامی که در مرکز شهر، قدمهای مطمئنش را برمیداشت، بوی گلهای سفید و بوی طبیعی چوبی فضای اطراف را پر میکرد. عبور این رایحه، همچون نسیمی خنک و تازه، روح شهر را زندهتر و شادابتر مینمود. صدای گامهایش با نرمی عطر آمیخته بود و هرکس را به خود میکشید. اسراری در دل این اسانس نهفته بود؛ رازهایی که هرگز بازگو نمیشدند، ولی همیشه موجود بودند.
پرلسنت بلک اجمل، نه تنها عطری بود که با ماهیت چوبی و گلیاش، سحر میکرد، بلکه با رایحه مشک و لمسهای پودریاش، حس گرمای آشنا و دوستانهای ایجاد میکرد. عطر بهگونهای از او محافظت میکرد، همانطور که زرهای نقشآفرینی مینمود.
در آنشب وقتی خورشید آرامآرام پشت کوهها محو میشد، او با عطرش، داستانی نو در شهر نوشت. پرلسنت بلک اجمل رازهای زندگی شهری را در خود نگاه داشته و با هر افقی که میگذشت، بخشی از وجودش را به محیط هدیه میداد. این عطر، همراهی بیبدیل برای روزها و شبهای بیپایان بود. عطری که هرگز فراموش نمیشود.
سایر تلفظها: پرلسنت بلک اجمل, پرلسنت بلک آجمل, پرلسنت بلک اجمال, پرلسسنت بلک اجمل, پرلسسنت بلک آجمل, پرلسسنت بلک اجمال, پرلسنت بک اجمل, پرلسنت بک آجمل, پرلسنت بک اجمال, پرلسنت بلاک اجمل, پرلسنت بلاک آجمل, پرلسنت بلاک اجمال, پرلسسنت بک اجمل, پرلسسنت بک آجمل, پرلسسنت بک اجمال, پرلسسنت بلاک اجمل, پرلسسنت بلاک آجمل, پرلسسنت بلاک اجمال
عالی
خوب
معمولی
بد
افتضاح
دارمش
قبلاً داشتمش
میخوامش
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب
خیلی ضعیف
ضعیف
متوسط
قوی
خیلی قوی
ضعیف
متوسط
قوی
بسیار قوی