هر صبح که نور آفتاب از پشت پنجره به داخل اتاق میتابید، او عادت داشت شیشه عطرش را از میز کنار تخت بردارد و چند قطره از آن را به گردن و مچ دستانش بپاشد. این عطر چیزی نبود جز عطر پرسونا گراتا آلن بری که همراه و همنفسی همیشگی برای او شده بود. او هر بار که این عطر را استفاده میکرد، حس تازگی و انرژی را در سراسر وجودش احساس میکرد.
رایحه این عطر با ترکیبی دلنشین از ریحان و فریزیا آغاز میشود. این دو عنصر، نتهای آغازین عطر پرسونا گراتا آلن بری را شکل میدهند که با طراوت و انرژیبخش هر روز او را روشنتر میکنند. وقتی این عطر روی پوستش مینشست، مردم اطراف به وضوح انرژی مثبتی که از او ساطع میشد را حس میکردند.
وقتی روز به نیمه میرسید، نتهای میانی بنفشه، نیلوفر آبی و زنبق به آرامی نمایان میشدند. این رایحهها به او احساس آرامش و تمرکز میدادند، گویی که او را به باغی زیبا و ناشناخته میبردند، جایی که میتوانست تنها خود باشد و با طبیعت هماهنگ شود. شاید به همین دلیل بود که این عطر همیشه همکارانش را به سوی او جذب میکرد و باعث میشد در جلسات کاری با حضور متعادل و مطمئنش، نظر همه را جلب کند.
آخرین نتها، با رایحههایی از چرم، کهربا، پاتچولی، سدر و پرتقال تکمیل میشدند. این ترکیبات، نه تنها ماندگاری بالایی بر روی پوست داشتند، بلکه شخصیتی جدی و در عین حال دوستانه به او میبخشیدند. کسانی که اطرافش بودند، همیشه میگفتند که رایحه پرسونا گراتا آلن بری امضای اوست؛ عطری که حضورش را گرامی نگه میدارد.
این عطر نه تنها برای او یک محصول بود، بلکه داستانی داشت که هر بار استفاده از آن، فصل جدیدی از این داستان را روایت میکرد. آلن بری، این عطرساز خلاق، توانسته بود با این اثر هنری، لحظاتی بیمانند و فراموشنشدنی بسازد که همیشه در یادها باقی میماند.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب