ناموجود
در شبی تاریک و مرموز، در کنار نیل افسانهای، مردی به نام امیر در حال قدم زدن بود. امیر همیشه علاقه خاصی به دنیای باستانی مصر داشت و کنجکاویاش در مورد رازهایی که در دل این تمدن نهفته بود، هیچگاه پایان نمییافت. در سفر اخیرش به قاهره، در بازارچهای قدیمی، با عطر ویژهای به نام عطر فرعون آرورا سنتس آشنا شد.
این عطر بلافاصله او را به قلب شکوهمند دوران فراعنه برد. رایحه این عطر با نتهای آغازین دارچین، هل، و جوز هندی شروع میشد، همانند تجمل و شکوه دربار فرعونیان. امیر حتی میتوانست صدای غژغژ ارابههای طلایی در آن روزهای باستانی را بشنود.
در میان این نتهای گرم و پرصلابت، بوی آرامبخش اسطوخودوس به دل این عطر اضافه میشد. این نت، همانند نسیمی از رود نیل بود که آرامش را در میان جذابیت و قدرت به ارمغان میآورد. امیر با هر بار استشمام عطر فرعون آرورا سنتس حس میکرد که در حال قدم زدن در باغهای آرام و خرم کنار نیل است.
اما براستی جادوی اصلی این عطر در نتهای پایهاش نهفته بود؛ چوب صندل، پاچولی، وتیور هائیتی و کهربا همچون یک طیف همیشگی از قدرت و جاودانگی ظاهر میشدند. رایحهای که گویی خود تاریخ مصر باستان را در دل خود جای داده بود و به امیر یادآوری میکرد که هر پایان نیز آغازی است بیپایان.
چنین بود که عطر فرعون آرورا سنتس برای امیر نه تنها یک عطر، بلکه کلیدی به دنیایی از افسانهها و تاریخ شد. عطر و بویی که به او اجازه میداد در هر بار استفاده، تکهای از قدرت و شکوه فراعنه را با خود همراه بیاورد و سفر کند به سرزمین خاطراتی بیپایان.
عالی
خوب
معمولی
بد
افتضاح
دارمش
قبلاً داشتمش
میخوامش
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب
خیلی ضعیف
ضعیف
متوسط
قوی
خیلی قوی
ضعیف
متوسط
قوی
بسیار قوی