ناموجود
در یک روز آفتابی بهار، هنگامی که نور خورشید از پنجرههای شیشهای گلزار به درون میتابید و همه چیز را با نوری طلایی رنگامیزی میکرد، او در پی قدرت جادوی زنانهاش بود. عطری که همواره همراهاش بود و داستان زندگیاش را نقل میکرد، چیزی نبود جز عطر پینک مورگان له فی.
لحظهای که بطری زیبای عطر پینک مورگان له فی را در دست گرفت، نفس عمیقی کشید و در باغ خیالی خود سفر کرد. شروع سفرش با نتهای روشن برجاموت و پرتقال آغاز شد. حس تازگی و خوشبویی برگ انجیر هم به مانند دری به دنیای رویایی و پر از آب و رنگ او باز شد.
فضا آرامآرام به قلب گلبویانه عطر منتقل شد. انفجار بینظیر گاردنیا تاهیتی، یاس، مریم، و یلانگ یلانگ حسی از شگفتی و کودکی را زنده کرد. چنین ترکیبی مانند نقاشیهای آبرنگی هنرمندی متبحر بود که هر لحظه شما را به دنیای زیبایی میبرد.
با گذشت زمان، نتهای پایانی با شکوه و وقار وارد میدان شدند. بوی شیرین و آرامشبخش وانیل، و مشک به همراه ایرس همچون پردهای نرم و لطیف بر روح و جان نشسته و از او زنی مهربان و دلنشین میساخت. این همان عطری بود که در تمام روزهای او همراهش بود و تا صبح فردا به یاد میماند.
عطر پینک مورگان له فی نه تنها تجربهای از یک رویای جادویی بود بلکه این عطر نمایانگر جوانی و جذابیت باورنکردنی زنی بود که میخواست با جهان در هماهنگی زندگی کند. عطری که هم به او احساس پیچیدگی میداد و هم لذتی جدید از زندگی. به راستی که این عطر میتواند داستانهای بیشتری را در زندگی به ارمغان آورد.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب