در یک صبح روشن و خنک پاییزی، چهرهی شهر آرام بود و نسیم ملایمی از خیابانهای باریک و پر درخت عبور میکرد. در میان این حال و هوا، مردی به نام آرش، عطر جدیدی به نام عطر رکلِس پور اُم روجا داو را بر روی قفسههای فروشگاه عطرفروشی پیدا کرد. از لحظهای که چشمان آرش به بطری زیبا و شیک این عطر افتاد، نمیتوانست از آن چشم بردارد.
او به آرامی درِ بطری را باز کرد و عطر خوشبوی رکلِس پور اُم روجا داو در فضای فروشگاه پخش شد. نتهای ابتدایی برگ بو، اسطوخودوس، ترنج و لیمو حس تازگی و سرزندگی را به ارمغان آوردند. آرش چشمهایش را بست و خود را در حال و هوای یک جنگل پر از درختان تازه تصور کرد.
نتهای میانی که شامل افسنطین، یاس و رز بودند، حس لطافت و آرامش را به او القا کردند. این ترکیب منحصربهفرد، به همراه پایهای از درخت سرو، دارچین و هل، او را به خاطرات دوران کودکیاش برد؛ زمانی که با پدرش در کوهستانهای سرسبز قدم میزدند.
ساعتها گذشتند و رایحهی چوبی و ادویهای عطر همچنان باقی ماند. رایحههای پایه مانند چوب صندل، مشک و دانه تونکا، عمیق و گرم بودند و هر لحظه، تجربهی جدیدی برای او خلق میکردند. آرش، محکم تصمیم گرفت که این عطر را به مجموعهی خود اضافه کند.
با هر بار استفاده از عطر رکلِس پور اُم روجا داو، آرش حس اعتماد به نفس و شجاعت بیشتری را تجربه میکرد. این عطر نه تنها یک محصول، بلکه برای او سفری پر از خاطره و احساس بود. داستانی که به او یادآوری میکرد که عطرها میتوانند فراتر از یک رایحه باشند و نقش مهمی در زندگی روزمره ایفا کنند.
عالی
خوب
معمولی
بد
افتضاح
دارمش
قبلاً داشتمش
میخوامش
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب
خیلی ضعیف
ضعیف
متوسط
قوی
خیلی قوی
ضعیف
متوسط
قوی
بسیار قوی