در یک عصر پاییزی در سال ۱۹۹۰، فردی به نام آریا در کوچههای پرپیچ و خم شهر کوچکی قدم میزد. هوای خنک فصل، با بوی لطیفی که از برگهای خشک و مرطوب باغ همسایه ها به مشام میرسید، به مشامش میخورد. ناگهان نگاهی به درب بوتیک عطرها افتاد، جایی که همیشه او را با رایحههای بینظیرش مدهوش میکرد.
آریا با شوق وارد بوتیک شد. در آنجا تازهترین عطر برند داویدوف به نام عطر ریلکس داویدوف از پشت ویترین به او لبخند میزد. فروشنده با لبخندی گرم به او نزدیک شد و گفت: این عطر برای آنهایی است که به دنبال آرامش و طراوت هستند. آریا عطر را در دست گرفت، درپوش آن را برداشت و شیشه را نزدیک بینیاش برد.
رایحهای از ترخون و نعناع با لطافت گلهای اسطوخودوس به مشامش رسید. بوی ترش و تازه ترنج و لیمو نیز همراه آن بود. این نتهای اولیه، حس زیبای قدمزدن در باغی پر از نوارهای سبز طراوت را زنده میکرد. عطر ریلکس داویدوف به آرامی در حال تغییر بود و نتهای میانی آن سر برآوردند؛ برگ بو و پاچولی با هلیوتروپ و سدر هماهنگ شده و زمینهای گرم و صمیمی به عطر بخشیدند. این رایحه همانند یک آغوش گرم و مطمئن، آریا را در برگرفت.
اما این پایان داستان نبود. در نتهای پایانی، عطر با شیرینی وانیل و کرمگونه تنکا بین، به همراه عطر چرمی و کهربایی، همچون یک نوازش ماندگار بر پوست آریا باقی ماند. این عطر گویی داستانی از آرامش و اعتمادبهنفس مینوشت، داستانی که با هر حرکت او همچنان در هوا رقصان بود.
آریا با حس اطمینان از بوتیک خارج شد. او حالا میدانست که هر بار از این عطر استفاده کند، با بویی از آرامش و خاطراتی که همیشه او را به یاد بهترین لحظات زندگیاش میاندازد، همراه خواهد شد. عطر ریلکس داویدوف داستانی از یک سفر هیجانانگیز به دنیای آرامش و لطافت بود.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب