ناموجود
داستان از روزی آغاز میشود که شیدا، زنی جوان و پر از اشتیاق، تصمیم گرفت تا برای سفر بزرگی به فرانسه آماده شود. او در جستجوی عطری بود که بتواند با خود به این سفر رؤیایی ببرد. در این مسیر، وارد بوتیکی شیک و مدرن شد. میان قفسهها چشمانش به بطری شیشهای و براق عطر ریپابلیک آف وومن بنانا ریپابلیک افتاد.
این عطر با طراحی استوانهای و شیشهای به رنگ آلو، او را مجذوب خود کرد. اولین باری که دست خود را بر روی اسپری فشرد و ذرات عطر در هوا پراکنده شد، بوی لطیف لیکچی و ترنج در کنار اسمانتوس شیرین، او را در بر گرفت. او احساسی تازه و بینظیر یافت، گویی که در باغی از گلهای تازه شکفته قدم میزند.
قلب عطر، با رایحه گل رز، صدتومانی و یاسمین، لطافتی زنانه و دلنشین به آن بخشیده بود. شیدا احساس کرد که خود را در آغوش گلهای باغی خیالانگیز و رویایی میبیند. او به توانایی این عطر در ایجاد احساسی از طراوت و زندهدلی پیبرد.
زمانی که عطر بر روی پوست او نشست و نتهای پایه از چوبهای گرانبها و مشک پدیدار شد، انگار که شیدا با طبیعت پیوندی عمیقتر برقرار کرد. عطر ریپابلیک آف وومن بنانا ریپابلیک با ترکیب منحصر به فرد این نتها، به شیدا اعتماد به نفس و دلگرمی ویژهای بخشید.
شیدا با لبخندی از بوتیک خارج شد. حالا او آماده تجربههای جدید و ماجراجوییهای فراموشنشدنی در فرانسه بود، با عطری که روح و جسم او را با یکباره نوازش داده بود. در هر لحظهای که او از عطر ریپابلیک آف وومن بنانا ریپابلیک استفاده میکرد، بخشی از این داستان جذاب و خاطرهساز را به یاد میآورد.
عالی
خوب
معمولی
بد
افتضاح
دارمش
قبلاً داشتمش
میخوامش
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب
خیلی ضعیف
ضعیف
متوسط
قوی
خیلی قوی
ضعیف
متوسط
قوی
بسیار قوی