ناموجود
در یک شب مهتابی در کوچههای قدیمی شهر، هوا از عطر گلهای رز و چوبهای معطر پر شده بود. در دل این فضای اسرارآمیز، زن جوانی با لباسی با طرحهای گل دار و موهایی که در باد میرقصیدند، قدم میزد. او به جستجوی چیزی بود که روحش را به آرامش برساند.
با هر قدم، نسیمی از تجربههای تازه به مشامش میرسید. ناگهان، در انتهای کوچه، بوتیکی کوچک با شیشههای براق نمایان شد. وقتی وارد شد، رایحهای او را در بر گرفت که ترکیبی شگفتانگیز از شیرینی و طراوت داشت. آن عطر، چیزی نبود جز عطر رُز عود الکساندر جی.
با اولین نفس در هوای بوتیک، میوههای تازه و طعمی شیرین از تمشک، تافی، لیمو و سیب دلش را تسخیر کرد. آنقدر جذاب بود که قلبش از شوق میتپید. با گذاشتن یکی از نمونهها بر مچ دستش، رایحهای از رز و زعفران همراه با لمس نرمی از چوبهای سفید و نعناع هندی او را احاطه کرد. این ترکیب بینظیر از عطر رُز عود الکساندر جی، تجربهای بیبدیل را برایش به ارمغان آورد.
وقتی عطر به مرور زمان بر روی پوستش نشسته بود، حسی از گرمای مُشک، عنبر و وانیل را احساس کرد. گویی این اکسیری بود که ذهنش را به سفری خیالانگیز به صحرای شرقی و هنری باروک فرانسه میبرد. انگار که هر نت این عطر، داستانی از تاریخ و فرهنگ را روایت میکرد.
زن جوان با لبخندی مطمئن، شیشه زیبای عطر رُز عود الکساندر جی را در دستانش گرفت. او میدانست که این رایحه، جادویی برای همیشهاش خواهد بود، گویی روح او با او در همین کوچههای قدیمی گم شده است.
عالی
خوب
معمولی
بد
افتضاح
دارمش
قبلاً داشتمش
میخوامش
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب
خیلی ضعیف
ضعیف
متوسط
قوی
خیلی قوی
ضعیف
متوسط
قوی
بسیار قوی