در یک روز پاییزی خنک، نیلوفر و یاسر تصمیم گرفتند به پارکی آرام در حومه شهر بروند. نسیمی ملایم میوزید و برگهای رنگارنگ بر روی زمین ریخته بودند. نیلوفر وقتی که به پارک رسیدند، عطر را از کیفش بیرون آورد و چند پاف از عطر روت نومادز اوجر بر روی مچ دستش زد. لحظهای بعد بوی خوش آرامبخشی در فضا پخش شد.
این عطر متفاوت و خاص با نتهای آغازین از درخت سرو، هل و زنجبیل آغاز میشود. یاسر با نگاهی سرشار از علاقه به او لبخند زد و گفت: هر بار که این عطر را میزنی، احساس میکنم برای یک ماجراجویی جدید آمادهام. نیلوفر نیز به نوبه خود احساس اعتماد به نفس و آرامش میکرد. نتهای میانی عطر، ترکیبی از خسخس، دارچین و یلانگ-یلانگ بودند که حس گرما و آرامش را به او القا میکردند.
آنان به چمنهای تازهبرگشته از باران نشسته و به افق خیره شدند. نتهای پایه عطر روت نومادز اوجر که شامل چرم، پچولی و بخور بودند، احساسی از زمین و آسمان را با هم درآمیخته بود. نیلوفر عطر را بر روی مچ دستش به یاسر نزدیک کرد و گفت: این همان چیزی است که به من حس آزادی میدهد. یاسر به آرامی گفت: این عطر برای زنان و مردان ساخته شده تا با خاطرهها سفر کنند.
آن روز در پارک، متن مستور در عطر روت نومادز اوجر به قصهای از سفرهای دور و نزدیک تبدیل شد و هر دو را به دنیایی از خاطرات و رویاها برد. این عطر نهتنها نمادی از زیبایی بود، بلکه احساسی از پیوستگی و همدلی را نیز به ارمغان آورد. برای نیلوفر و یاسر، این عطر همچون پلی به دنیای ناشناختهها بود، همانند نام آن، مسیرهای بینام.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب