در یک بعدازظهر گرم تابستانی، لیلا تصمیم گرفت به باغ گیاهان دوستداشتنیاش سر بزند. او عاشق گیاهانی بود که بوی خاص و بینظیری داشتند و همیشه به دنبال رایحهای منحصر به فرد بود. در همان حال که قدم میزد، بوی عطر گلهای باغ ذهنش را به سفر میبرد. اما آنچه او را به دنیایی دیگر برد، رایحه عمیق و گرمی بود که هیچ وقت تجربه نکرده بود.
این رایحه، چیزی جز عطر رویال دریم هنری ژاک نبود. با هر نسیمی که میوزید، نتهای آغازین بویایی این عطر مثل بورونیا، گاردنیا و شمعدانی دور او پیچیدند. حس ظرافت و لطافت این گلها او را به روزهای خاص کودکیاش برد، روزهایی که در کنار مادر بزرگش در باغ گلهایش مشغول بازی بود.
وقتی نسیم ادامه یافت، نتهای میانی عطر رویال دریم هنری ژاک خود را نشان دادند. او بوی دلنشین اولیبانوم، زنبق و رز دمشقی را حس کرد. این رایحهها او را به دنیایی از رویاها و خاطرات شیرین بردند، جایی که همه چیز ممکن بود. یک لحظه چشمانش را بست و احساس کرد در میان دشتی پر از گلهای رنگارنگ است که او را در آغوش میگیرند.
و در آخر، نتهای پایهای پچولی، عنبر و چوب صندل به آهستگی ظاهر شدند. این ترکیب گیرایی و ماندگاری بینظیری به عطر میبخشید که تا ساعتها او را همراهی کرد. لیلا متوجه شد که این رایحه او را نه تنها به گذشته، بلکه به آیندهای پر از لحظات شاد و خاطرهانگیز هدایت میکرد.
عطر رویال دریم هنری ژاک مثل داستانی بود که هر فصل آن او را به ماجراجویی جدیدی دعوت میکرد. همانطور که آفتاب در افق ناپدید میشد، لیلا تصمیم گرفت این عطر را همراه همیشگیاش کند، چرا که احساس میکرد اسراری از هنر و طبیعت را در خود دارد که هر بار او را به کشف تازهای دعوت میکند.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب